3- مقصود از كلمه [مورد] چيزى است كه حمد و شكر از آن خارج مىشوند و بواسطهاش صادر گشته و در خارج تحقّق مىيابند همچون:
زبان و قلب و جوارح.
و منظور از كلمه [متعلّق] امرى است كه هركدام از ايندو در قبال آن واقع مىشوند.
قوله: على قصد التّعظيم: كلمه [على قصد] جار و مجرور بوده و متعلق است به [الثّناء].
قوله: سواء تعلّق بالنّعمة او بغيرها: ضمير در [تعلّق] به ثناء راجع بوده و در [غيرها] به نعمت عود مىكند.
قوله: فعل ينبئ: كلمه [ينبئ] بمعناى خبر ميدهد ميباشد
قوله: عن تعظيم المنعم: كلمه [منعم] بكسر عين دهنده نعمت را گويند.
قوله: لكونه منعما: ضمير در [لكونه] به [المنعم] راجعست.
قوله: سواء كا بالّلسان: ضمير در [كان] بفعل راجعست.
قوله: او بالجنان: يعنى [قلب و دل].
قوله: او بالاركان: مقصود اعضاء و جوارح است.
قوله: و متعلّقه يكون النعمة و غيرها: ضمير در [متعلّقه] بحمد راجع است و در [غيرها] به [نعمت].
قوله: و مورده يكون الّلسان و غيره: ضمير در [مورده] به شكر و در [غيره] به لسان عود مىكند.
قوله: و اخصّ منه باعتبار المورد: ضمير در [منه] به شكر راجعست.