كلمه [غدائره] يعنى ذوائبه و آن جمع [غديرة] بوده و ضمير در آن بفرع
كه در بيت سابق است راجع مىباشد.
و كلمه [مستشزرات] يعنى مرتفعات يا بمعناى مرفوعات است چه آنكه وقتى
مىگويند:
[ استشزره] يعنى رفعه و گاهى هم وقتى [استشزره] را ميگويند بمعناى
[ارتفع] استعمال مىكنند و كلمه [تضلّ] يعنى تغيب (پنهان مىشود) و [عقاص] جمع
عقيصه و آن دستهاى از مويهاى جمع شده را گويند.
و كلمه [مثنّى] بمعناى بافته شده مىباشد.
و معناى شعر اينست: ذوائب و گيسوان او بالا برده شده است و مويهاى
پيچيده شده و بافته را در موى بافته و نبافته پنهان مىنمايد.
مقصود شاعر بيان كثرت موى سر است.
ضابطه تنافر
و ضابطه تنافر اينست كه هرچه را ذوق صحيح و سليم ثقيل و دشوار دانست
و سخن با آنرا سخت تلقّى نمود كلمه موصوف به آن متنافر است چه حروف كلمه قريب
المخرج بوده يا بعيد المخرج و يا غير ايندو باشد چنانچه ابن اثير در كتاب [المثل
السّائر] بآن تصريح نموده است، بعضى از ادباء گمان كردهاند كه منشأ ثقل در كلمه
[مستشزر]