متّصف به فصاحت مىشود نظير بيتى كه از عبيد بن حصين بن معوية
النّميرى نقل شده:
اذ ما الغانيات برزن يوما
و
زجّجن الحواجب و العيونا
( زمانى كه زنان جميل ظاهر شوند در روزى و باريك نموده باشند ابروهاى
خود را و به چشمان خويش سرمه كشيده باشند).
كه اين بيت باعتبار عدم ذكر جواب براى [اذا] شرطيّه نسبت آن تام نيست
معذلك آنرا از بيات فصيحه دانستهاند.
شارح در مقام انتقاد بكلام مجيب مىگويد:
معلوم نيست مقصود مصنّف از كلام معناى مزبور باشد تا امثال مركّبات
ناقصه داخل در آن باشند و استشهاد به بين مذكور و نظير آن در صورتى جواب معترض را
مىدهد كه اتّصاف آن به فصاحت به اعتبار آن بوده كه كلام باشد و حال آنكه از اعراب
و اهل لسان چنين چيزى نقل نشده و احيانا اگر اين نوع تراكيب را فصيح گويند احتمال
دارد باعتبار فصاحت مفردات آن باشد.
پس حقّ اينست كه براى جواب معترض در مفرد توسعه قائل شده و بگوئيم
مقصود مصنّف از مفرد بقرينه اينكه در مقابل كلام ذكر شده غير كلام است يعنى
عبارتيكه مشتمل بر اسناد تام نباشد اعم از اينكه اساسا فاقد اسناد بوده همچون
كلمات بسيط يا اسناد داشته ولى تام نباشد همچون مركّبات ناقصه.
قوله: لانّه يقال على ما يقابل الخ: يعنى مفرد داراى سه معنا است:
1- مفرد در مقابل مركّب نظير زيد در مقابل زيد قائم يا در مقابل