گفته وجه اهميّت مسنداليه يا بخاطر اينست كه بلحاظ محكوم عليه بودنش
اصل است و مىبايد قبل از حكم (مسند) تحقق داشته باشد و چون امريكه مقتضى عدول از
اين اصل باشد موجود نيست لاجرم در ذكر نيز او را مقدّم ميآوريم ولى در صورت وجود
مقتضى همچون باب فعل و فاعل تقديمش جايز نيست چه آنكه تقدّم مرتبه عامل مقتضى است
كه فعل مقدّم ذكر شود و فاعل مؤخّر.
2- بمنظور استقرار و جايگزين شدن مسند در ذهن سامع زيرا وقتى مسنداليه
در اوّل آمد بلحاظ اشاره داشتنش به اصل خبر سامع را براى ذكر آن شائق و منتظر قرار
مىدهد بطوريكه وى با علاقه بيشترى انتظار ذكر مسند را مىكشد قهرا بعد از شنيدن
آن بهتر در ذهنش جايگزين مىشود چنانچه در قصيده ابو العلاء المعرّى به همين منظور
مقدّم شده:
بان امر الا له و اختلف النّا
س
فداع الى ضلال و هاد
و الّذى حارت البريّة فيه
حيوان
مستحدث من جماد
يعنى: آشكار شد امر خداوند و مردم مختلف شدند گروهى مردم را بضلالت و
دستهاى ايشانرا بهدايت خواندند.
و چيزيكه مردم در آن متحيّر و سرگردانند اينست كه چطور حيوان و صاحب
روحى از جماد و جسم بيروح پيدا مىشود.
شاهد در تقديم [الذى] است بر حيوان بمنظور استقرار خبر در ذهن سامع.
متن: و امّا لتعجيل المسرّة او المساءة للتّفاؤل او التّطير نحو سعد فى
دارك و السّفّاح فى دار صديقك.