شارح در عبارت اخير خود اشاره بفائده ادبى نموده كه حاصل آن مرقوم
مىشود:
لفظ ذلك از اسماء اشاره است و قاعده در اسماء اشاره اينستكه با آنها
امور محسوس و مشاهد را مورد اشاره قرار دهند ولى از ميان الفاظ اشاره لفظ مزبور
قابل استكه در غائب از حاسّه بصر استعمال گردد اعم از اينكه ذات بوده همچون: [ ذلكم اللّه ربّكم ] يا معنا باشد مانند: ذلك الضرب قد اعجبنى.
و چه بسيار شده كه مشاراليه آنرا معناى حاضر قرار ميدهند و مجوّز اين
استعمال آنست كه بلحاظ عدم ادراكش بحواس ظاهر همچون امور بعيده محسوب شده و قابل
اشاره به (ذلك) مىشود همچون مثال در كتاب [ الم
ذلك الكتاب ].
قوله: تنزيلا لبعد درجته و رفعة محلّه: ضمير در [درجته] و [محلّه]
بكتاب راجعست.
و اين عبارت جواب از سؤال مقدر است و تقرير سؤال چنين مى باشد:
كتاب كه مورد اشاره قرار گرفته حاضر است نه غائب، پس وجه آنكه با اسم
اشاره بعيد بآن اشاره شده چيست؟
شارح در جواب گويد:
اگرچه كتاب حاضر است ولى بملاحظه بعد درجه و رفعت- محلّش بمنزله بعيد
قرار داده شده و لفظ [ذلك] در آن استعمال شده.