زيادى تقرير فقط و بگمان من اينطور ميآيد كه آيه مثال براى زيادى
تقرير و استهجان تصريح باسم باشد و شرح آنرا در كتاب مطوّل بيان كردهام.
شرح فارسى:
توضيح
موصول آوردن مسنداليه
غرض از موصول آوردن مسنداليه امورى است كه در ذيل بيان مىشود:
1- از احوالات مسنداليه مخاطب غير از صله چيز ديگرى را نمى داند و چون
مسنداليه از نظر مخاطب مىبايد معرفه باشد و طريق تعريف وى نيز منحصر بآوردن صله
است لاجرم آنرا بصورت موصول و صله مىآورند مانند اينكه بگوئيم: الذى كان معنا امس
رجل عالم، (شخصى كه ديروز با ما بود مرد عالمى بود)، گاهى اتفاق مىافتد كه علاوه
بر مخاطب متكلّم نيز بغير از صله بحالات مسنداليه عرفانى ندارد مثل اينكه بگويد:
الذين فى بلاد المرق لا اعرفهم و لا نعرفهم، و اين مثال را مصنف بلحاظ قلّت
فائدهاش ترك نمود چه آنكه اينمقدار از علم بحالات مسنداليه اختصاصى بمتكلّم يا
سامع ندارد بلكه غالب يا تمام مردم در آن با هم مساويند پس از ناحيه اخبار
فائدهاى نصيب مخاطب نمىشود مگر علم باينكه متكلّم نيز با وى مشترك است و اين
اندازه از فائده قابل اعتناء نيست.
2- تصريح باسم مسنداليه باعتبار اينكه موجب نفرت طباع سامعين مىشود
مستهجن بوده فلذا از آن بصورت موصول كه از مبهمات است تعبير مىكنيم مثلا از بول و
غائط باين عبارت تعبير مىكنند: الّذى