اينطور مىآيد كه معتمد عقل است و چون عقل اقواى از لفظ است لاجرم در
صورت حذف مسنداليه اينطور وانمود مىشود كه از دلالت ضعيف (دلالت لفظى) به قوى
(دلالت عقلى) عدول نمودهايم و چون مطلوب متكلّم نيز همين بوده بناچار براى نيل
باين غرض مسنداليه را حذف مىكند مانند قول شاعر:
قال لى كيف انت قلت عليل
سهر
دائم و حزن طويل
بمن گفت حالت چطور است؟ گفتمش مريض، دائما بيخواب و هميشه محزون
مىباشم.
كه شايد در جمله (انا عليل) استكه ضمير حذف شده.
3- بجهت آزمايش تنبّه و عدم تنبّه سامع.
4- بمنظور ميزان و مقدار تنبّه سامع: و اين در موردى استكه اصل وجود
تنبّه را در سامع احراز نمودهايم ولى معلوم نيست كه آيا قرائن خفيّه نيز در مقام
تفهيم بوى كافى هستند يا نيستند.
5- بجهت تحقير و اعلان باين امر كه مسنداليه بقدرى كوچك است كه قابليت
جارى شدن بر زبان متكلّم را ندارد.
6- بجهت تعظيم و اعلان باينكه مسنداليه بقدرى عظمت دارد كه زبان را
ياراى بردن نام او نيست.
7- بجهت اينكه انكار در موقع حاجت ممكن باشد چنانچه در وصف عمر و در
مقام اخبار از وى گوئيم: فاسق، فاجر، ظالم بدون اين كه نامى از وى ببريم.
8- بعلّت معلوم بودنش بطورى كه بدون ذكر نامش مشخص و معيّن است.