لحاظ ذات كلمه همچون رباعى و ثلاثى و خماسى بودن آن يا حالات و
اوصافى كه باعتبار رعايت و عدم رعايت قواعد ادبى در آن ديده مى شود مثل فصاحت و
غير فصاحت و امثال اين سنخ امور.
و امّا وجه تقديم حالات مسنداليه بر مسند همانطوريكه انشاء اللّه
بعدا ذكر مىكنيم اينست كه مسنداليه ركن اعظم در كلام بوده و مرتبه آن از مسند اقدم
مىباشد فلذا شايسته نبود حالات و عوارض مؤخّر را بر مقدّم، مقدّم داريم.
حذف مسنداليه و غرض از آن
يكى از حالات مسنداليه حذف آنست و چون حذف عبارتست از عدم الحادث
لاجرم امر عدمى بوده و بر وجود حادث سابق ميباشد و قهرا در مقام بحث آنرا بر ذكر
مقدّم داشتيم.
حذف مسنداليه بمنظور اغراض عديدهاى است كه در ذيل بيان مىكنيم:
1- احتراز از عبث: و آن در جائى استكه ظاهر كلام بملاحظه داشتن قرينه
دلالت بر مسنداليه دارد بطوريكه ذكر و حذفش على السّويه است بلكه ذكرش موجب عبث
مىشود لذا در اين مورد آن را حذف مىكنند مانند جاء زيد و قعد كه تقديرش (جاء زيد
و قعد زيد) است.
2- بتوهّم و خيال مخاطب بياندازيم كه از دليل ضعف به قوى عدول كردهايم:
و توضيح آن اينست كه ظاهرا مستند ادلّه لفظى در موقع ذكر همان وجود ذكرى آنها است
و در صورت حذفشان به نظر