مذهب سكّاكى در استعاره بالكنايه اين باشد كه مشبه ذكر شده و از آن
حقيقتا مشبهبه اراده گردد و حال آنكه اينچنين نيست بلكه عقيده وى آنستكه از مشبه
مشبهبه بطور ادّعاء و مبالغه اراده ميگردد چه آنكه ظاهر و روشن است مراد از
[منيّة] در كلام ما كه مىگوئيم [مخالب المنيّة نشبت بفلان] سبع حقيقى نيست و خود
سكّاكى نيز در كتابش باين امر تصريح نموده و مصنّف بر آن مطّلع نشده كه چنين
اشكالى را بر وى وارد ساخته است.
سپس گويد:
ضمير در [و لانّه] به ما ذهب اليه السكّاكى راجعست و بدنبال [نهاره
صائم] مىافزايد:
و مانند [ليله قائم] و آنچه باين دو مثال شبيه است يعنى امثلهايكه
مشتمل بر ذكر فاعل حقيقى مىباشد.
و در دنبال [لاشتماله على ذكر طرفى التشبيه] مىنويسد:
و همين اشتمال بر دو طرف تشبيه مانع مىشود كه كلام را بر استعاره
حمل نمائيم چنانچه سكّاكى خود باين نكته تصريح كرده است
و جواب مصنّف آنستكه در صورتى اشتمال بر ذكر دو طرف تشبيه مانع از
حمل مزبور مىشود كه ذكر دو طرف بر وجهى باشد كه از تشبيه حكايت كند بدليل آنكه
سكّاكى قول شاعر را كه مىگويد:
لا تعجبوا من بلى غلالته الخ را از باب استعاره دانسته با اينكه دو
طرف تشبيه در آن ذكر شدهاند.
و بعضى چون بر مراد سكّاكى دست نيافته و ندانستهاند كه وى مقصودش از
استعاره بالكنايه چيست از اين اعتراضات جوابى دادهاند