بالكناية و اثبات الاستار لها استعارة تخييليّة و ذكر الوجوه ايهام
او تشبيه الاعجاز بالصّور الحسنة استعارة بالكناية و اثبات الوجوه استعارة
تخييليّة و ذكر الاستار ترشيح.
و نظم القرآن تأليف كلماته مترتبة المعانى، متناسفة الدّلالات على
حسب ما يقتضيه العقل لا تواليها فى النّطق و ضمّ بعضها الى بعض كيف ما اتّفق.
ترجمه
مصنف گويد:
و بواسطه علم بلاغت و توابعش پردههائى كه بر رخ اعجاز قرآن آويخته
شده كنار زده مىشود.
شارح گويد:
يعنى بواسطه آن دانسته مىشود كه قرآن معجز است زيرا در بالاترين
مراتب بلاغت قرار گرفته چه آنكه قرآن شريف مشتملست بر دقائق و اسرار و خواصّيخ كه
از طاقت و قدرت بشر خارج است و عرفان باين امر وسيله مىگردد تا نبىّ اكرم صلّى
اللّه عليه و آله و سلّم تصديق شود و تصديق حضرتش سبب ميشود كه انسان بتمام سعادات
فائر و نائل گردد، پس علم بلاغت باعتبار معلوم و غايتش كه از اجلّ معلومات و غايات
هستند از اجلّ علوم محسوب مىشود.
و تشبيه وجوه اعجاز به اشياء مختفى در پس پردهها استعاره بالكنايه
بوده و اثبات استار و پردهها براى وجوه استعاره تخييليّه مىباشد و ذكر وجوه از
باب ايهام است.
يا تشبيه اعجاز بصورتهاى زيبا استعاره بالكنايه و اثبات وجوه استعاره
تخييليّه و ذكر استار از باب ترشيح مىباشد و مقصود از [نظم]