فاعل، مفعولبه، مفعول مطلق (مصدر)، زمان و مكان (مفعول فيه)، سبب
(مفعول لاجله).
و چنانچه قبلا ذكر كرديم اسناد فعل معلوم بفاعل و فعل مجهول به مفعول
را حقيقت گويند و در صورت اسناد فعل معلوم به غير فاعل و فعل مجهول بغير مفعول
مجاز محقق مىشود مشروط باينكه مشابهتى بين غير فاعل و مفعول با آندو باشد مانند:
عيشة راضية (زندگانى پسنديده) در اينمثال راضيه باعتبار اسم فاعل
بودنش مبنى براى فاعل است و حال آنكه بمفعولبه نسبت داده شده زيرا عيشة مرضيّه
مىباشد نه راضية چه آنكه زندگى موردپسند مردم واقع مىشود نه آنكه آن از
مردمپسند نمايد و نيز مانند: سيل مفعم (سيل پر) كه در اينمثال مفعم باعتبار اسم
مفعول بودنش مبنى براى مفعول است در حاليكه بفاعل نسبت داده شده چه آنكه سيل
پركننده است نه پرشده.
و نيز مانند: شعر شاعر (شاعرى كه وجودش سرودن شعر است) كه اينمثال از
قبيل همان عيشة راضية است اگرچه مصنف آن را براى نسبت دادن شبه فعل به مصدر آورده
لذا مثال بهتر اين است كه بگوئيم جدّ جدّه (كوشش نمود كوشش او).
و نيز مانند: نهاره صائم (روز او روزهگيرنده است) كه در اين مثال
شبه فعل به زمان نسبت داده شده.
و نيز مانند: نهر جار (جوى جارى) كه در اين مثال شبه فعل بمكان نسبت
داده شده چه آنكه (نهر) نام مجراى آب است و آن در حقيقت جارى نيست بلكه آب در جوى
روان مىباشد.