ضمير [له] در [اذا كان مبنيّا له] بفاعل در فعل مبنى براى فاعل يا
به مفعول در فعليكه براى مفعول بنا شده است عود مىنمايد.
و پس از آن مىگويد:
ضمير در [الى غيرهما] به غير فاعل يا مفعولبه راجع است و مقصود آن
است كه:
فعل مبنى براى فاعل را بغير فاعل و فعل مبنى براى مفعول را به غير
مفعول نسبت دهند.
و در ذيل [للملابسة] چنين مىنگارد:
يعنى اسناد فعل بغير ما هو له بخاطر آن باشد كه [غير] در ملابس بودن
با [ما هو له] شباهت داشته باشد.
و در ذيل [عيشة راضية] مىگويد:
اين عبارت مثال است براى فعليكه براى فاعل بنا شده و آنرا به
مفعولبه نسبت دادهاند زيرا [عيشه] مرضّى است نه راضى.
و مثال [سيل مفعم] ناظر به عكس مثال قبلى است يعنى شاهد است براى
فعليكه براى مفعول بنا شده و آنرا بفاعل نسبت دادهاند چه آنكه [سيل] پركننده است
و بعبارت ديگر بايد گفت:
يفعم السّيسل و كلمه [يفعم] بمعناى [يملاء] است و مشتق از [افعمت
الاناء] يعنى پركردم ظرف را مىباشد.
و بدنبال [شعر شاعر] مىگويد:
مثال است براى اسناد فعل يا معناى آنرا بمصدر ولى سزاوار