پس سزاوار است از تركيب بر قدر حاجت اكتفاء شود پس اگر مخاطب ذهنش از
حكم و تردّد در آن خالى باشد از مؤكّدات حكم مستغنى بوده و اگر مردّد در آن بوده و
طالبش باشد تقويت حكم بمؤكّد حسن دارد و اگر منكر بوده تأكيدش واجب و لازمست.
شارح گويد:
تقدير كلام مصنف كه گفته [فينبغى] اذا كان قصد المخبر بخبره افادة
المخاطب ينبغى الخ مىباشد.
يعنى جمله [ينبغى] جواب است براى [اذا].
سپس در تعليل [ان يقتصر من التركيب الخ] مىافزايد:
بعلّت آنكه از لغو و كلام بيجا حذر و دورى شود و ضمير مستتر در [فان
كان] به مخاطب راجعست.
و در تفسير [خالى الذّهن من الحكم الخ] مىگويد:
يعنى بوقوع و لا وقوع نسبت عالم نبوده و مردّد نيز نباشد در اينكه
نسبت واقعست يا واقع نيست.
و باين بيان فساد كلامى كه گفته شده ظاهر و روشن مىشود و اين كلام
آن است كه:
خالى بودن از حكم مستلزم خالى بودن از تردّد در آن نيز مى باشد پس
حاجتى بذكر [تردد] نبود بلكه تحقيق آنستكه حكم و تردّد در حكم با هم متنافى
مىباشند.