و احوال اسناد نيز از احوال لفظ بوده باين اعتبار كه تأكيد و ترك آن
مثلا از اعتبارات و ملاحظاتى هستند كه راجع بنفس جمله مىباشند.
ناگفته نماند كه تخصيص لفظ به عربى صرف اصطلاح است چه آنكه صناعت
بلاغت براى لفظ عربى وضع شده است.
شرح فارسى:
توضيح
حال و مقتضاى حال
حال: عبارتست از خصوصيّتى كه در مخاطب است چون انكار، جهل، عدم العمل
و نظائر اينها.
مقتضاى حال: طبق گفته شارح عبارتست از كلام كلّى كه بمناسبت حال به
كيفيّت مخصوصى نظير تعريف و تنكير و تأكيد و امثال اينها مكيّف مىشود نه اينكه
مقتضاى حال نفس اين كيفيّات باشد چنانچه در عبارت سكّاكى در مفتاح بهمين امر اشاره
شده:
در صفحه (70) از كتاب مفتاح العلوم طبع بيروت در تعريف علم معانى
مىگويد:
علم المعانى هو تتّبع خواص تراكيب الكلام فى الافادة و ما يتّصل بها
من الاستحسان و غيره ليحترز بالوقوف عليها من الخطاء فى تطبيق الكلام على ما تقتضى
الحال ذكره.
در اين عبارت اشاره شده باينكه مقتضاى حال نفس آن كلامى است كه مكيّف
به كيفيّات مزبوره باشد و وجه اشاره اين است كه در عبارت بالا از كلام موصوف بصفات
مذكور نام برده شده نه از صفات