و اما مقصود از كلام: كلام فصيح است زيرا ملاك مذكور كه رعايت امر
مناسب باشد در اين سنخ از كلام مىباشد نه هركلامى.
البته معلومه استكه فصاحت در اينجا بمعناى عام است كه شامل بلاغت نيز
مىشود.
و اما منظور از حسن: حسن بر دو قسم است: عرضى و ذاتى
عرضى: آنست كه در اتّصاف ذات بآن هيچ دخالتى ندارد نظير صناعات بديعى
كه رعايت آنها موجب حدوث حسن عرضى ميشود
ذاتى: آنست كه كلام در صورت اتّصاف بآن مورد قبول واقع شده و در غير
آن صورت باصوات حيوانات ملحق مىشود و از نظر بلغاء و فصحاء اعتبارى ندارد و رعايت
مقتضاى حال از همين قبيل است كه اگر مراعات نشود كلام خالى از حسن ذاتى بوده و در
نتيجه قابل قبول نيست اگرچه طبق قواعد صرفى و نحوى باشد.
قوله: و ارتفاع شأن الكلام: مقصود از [شأن كلام] حال
كلام مىباشد.
قوله: بمطابقته للاعتبار المناسب: ضمير در [مطابقته] به كلام
عود مىكند.
قوله: اعتبره المتكلّم: ضمير منصوبى در [اعتبره] به
[الامر] راجعست.
قوله: بحسب السليقة: مقصود از [سليقه] طبيعت
متكلّم است و آن البته در جائيست كه وى از اعراب فصيح باشد.
قوله: او بحسب تتبّع خواصّ تراكيب البلغاء: و اين در