اما مقصود از اعتبار مناسب امرى است كه متكلّم بلحاظ حال مخاطب در
كلامش مراعات مىكند مثلا اگر مخاطب منكر حكمست كلامش را تأكيد و در صورت عدم
انكار عبارتش را خالى از تأكيد مىآورد يا مخاطب اگر منكر نباشد ولى بلوازم علمش
عمل ننمايد متكلّم وى را به منزله منكر قرار داده و كلامى كه با منكرين گفته
مىشود با وى نيز ميگويد كه در اين دو مثال تأكيد را اعتبار مناسب گويند.
ناگفته نماند لحاظ و اعتبار امر مناسب گاهى از تتبّع كردن و تفحّص در
كلام بلغاء حاصل مىشود باين معنى كه متكلّم خودش چون خبرويّت در اين فن را نداشته
و محيط بتمام جزئيّات نيست بتبع از بلغاء كلامش را در موارد منظور نظر همچون بلغاء
اداء مىكند مثلا مىبيند كه اهل بلاغت در فلان مورد كلامشان را خالى از تأكيد
مىآورند وى نيز در مشابه همان مورد اين عمل را انجام ميدهد.
ولى گاهى متكلّم چون خودش خريّت فن و صاحب نظر در اين مورد است اعمال
سليقه نموده و طبق نظر خودش كلام را با مقتضاى حال وفق مىدهد.
و اما معناى لغوى اعتبار: اعتبار از جهت لغت به معناى لحاظ و نظر
داشتن است لذا وقتى مىگويند [اعتبرت الشّئ] معنايش [نظرت الى الشّئ] است، يعنى
ملاحظه كردن بشئ و آوردن آن را در كلام چنانچه متكلّم در مورد انكار مخاطب به
تأكيد نظر نموده و از