مرجع در تحقّق لهو اهل عرف بوده و حاكم بتحقّق آن وجدان مىباشد چه
آنكه وجدان شخص صداى لهوى را مناسب با آلات لهو و لعب و رقص و حضور آنچيزهائى كه
قواى شهويّه از آنها ملتذ مىشوند نظير اينكه مغنّى و آوازخوان دخترك يا جوان امرد
باشد مىبيند.
البتّه مخفى نماند كه مراتب وجدان در وضوح و خفاء مختلف است چه آنكه
بسا وجدان پارهاى از ترجيعات را از مبادى غناء دانسته نه خود غناء و گاهى هم بعضى
از آنها را از خود غناء بحساب مىآورد.
عدم فرق بين موارد لهو از حيث حرمت
سپس مرحوم مصنّف مىفرمايند:
از آنچه بيان داشتيم ظاهر شد كه در حرمت صورت لهوى هيچ فرقى نيست بين
آنكه اين كيفيّت را در كلام حقّ استعمال كرده يا در باطل بكار ببرند، بنابراين
خواندن قرآن و دعا و مراثى با صدائى كه مشتمل است بر ترجيع بنحو لهو بدون اشكال
حرام است بلكه بايد بگوئيم عقاب و موآخذه آن دوچندان است زيرا چنين لهوى معصيت در
مقام طاعت بوده و استخفاف بقرآن و دعا و شخص مورد رثاء مىباشد.
پس از آن مرحوم مصنّف مىفرمايند:
و از واضحترين و آشكاراترين وساوس و اضلالات شيطان اينستكه:
بسيار اتّفاق مىافتد شخصى كه علنا تظاهر به خواندن غناء و صوت لهوى
نمىكند نفسش بمنظور تفرّج و تنزّه و لذّت بردن او را بچيزى كه موجب نشاط و فرح و
رفع كسالت از وى مىشود دعوت كرده و به خواندن اشعار لهوى بطور زمزمه وادار مىكند
ازاينرو اين كيفيّت لهوى را در لباس عباراتى كه در حكم و مراثى بصورت شعر و نظم
درآمده پياده مىكند و بدين ترتيب خود را با خواندن غناء مشغول مىنمايد يا اگر
خود صاحب صدا نبوده و يا نتواند مبادرت باينعمل كند نزد شخص ديگرى كه فاعل اينفعل
است حاضر مىگردد و بسا اصلا مجلسى جهت احضار صاحبان