الحان خوش ترتيب داده و نامش را مجلس مرثيه و سوگوارى مىنهند و از
اقامه اينگونه مجالس بقدرى ملتذ و مكيّف مىشوند كه ابدا از مجالسى كه در آن آلات
اغانى مىنوازند حظّ و كيف نمىبرند و نشاط و انبساطى كه از آن مجالس نصيبشان
مىشود بمراتب عالىتر از فرح و سرورى است كه از مجالس موسيقى و غناء عائدشان
مىشود.
و بسيار ديده شده كه در اينگونه مجالس پس از شروع آن و آوازخوانى
نمودن افراد معهود شخص حاضر در مجلس هموم و غمومى كه در او مركوز و نهانى است و از
خاطرش غائب بوده تازه شده و بياد اشيائيكه موجب تحريك قواى شهوانى او هستند و فعلا
مفقود مىباشند افتاده و در فقدان آنها مىگريد و بخيال آنكه در مرثيه صاحب رثاء
گريسته خود را دلخوش كرده و چنين مىپندارد كه بمرتبه عاليه فائز گشته در حاليكه
بر نزول به دركات دوزخ مشرف گرديده است ازاينرو بايد بگوئيم:
از شرّ شيطان و وساوس آن ملعون هيچ ملجاء و پناهگاهى نيست مگر روى
آوردن به جناب اقدس الهى و از ساحت او كمك خواستن چه آنكه ابليس لعين و نفس سركش
هرآنى شخص را به پرتگاه عصيان و مخالفت مىكشاند.
شرح مطلوب
قوله: و ان لم يكن لهوا: ضمير در « لم يكن» به متعلّق قصد تلهّى
راجع است.
قوله: حيث يجد الصّوت المذكور: ضمير در « يجد » به وجدان راجع است.
قوله: فقد يحسّ بعض التّرجيع: كلمه « بعض » فاعل است براى « يحسّ » و « التّرجيع »
مفعول آن مىباشد.
قوله: و لم يبلغه: يعنى و لم يبلغ الغناء.
قوله: استعمال هذه الكيفيّة: يعنى كيفيت لهوى.
قوله: لكونها معصية: ضمير در « لكونها » به كيفيّت لهوى راجع است.
قوله: بالمقرو و المدعو و المرثى: هرسه بصيغه اسم مفعول
مىباشند و مقصود از « مقرو » قرآن قرائت شده بوده و از « مدعو » شخصى كه در دعا نامش برده شده مىباشد و از « مرثى » كسى است كه برايش مرثيه گفته شده.