حروف بين مفردات مستقلّه را ربط داده و كلام واحد را تأليف نموده و
مفردات مختلف و متشتّت را صورت وحدت مىبخشد، شأن حروف، شأن نسبت بين معانى مختلف
بوده و بين مفاهيم غير مربوط رابطه برقرار مىنمايد.
پس همانطورى كه نسبت بين معانى را ربط داده و آنها را تأليف و جمع
مىنمايد حروفى كه بر نسبت دلالت دارند نيز بين الفاظ ربط برقرار كرده و آنها را
جمع و تأليف مىكنند.
و بهمين معنا اشاره فرموده است حضرت سيّد اولياء امير المؤمنين على
عليه السّلام در تقسيم كلمات بعبارتى كه از حضرتش معروف و مشهور است:
اسم آنست كه از صاحب نامى خبر داده و فعل عبارتست از كلمهاى كه از
حركت صاحب اسم اخبار نموده و حرف آنستكه معنائى را در غير خودش ايجاد كند.
پس جنابش عليه السّلام اشاره فرمودهاند باينكه:
معانى اسميّه، معانى مستقلّ بوده و معانى حرفيّه فى نفسه استقلالى
ندارند بلكه صرفا بين كلمات مفرده ربط برقرار مىنمايند.
مصنّف مىفرمايند:
در بين تعاريفى كه حضرات براى حرف نمودهاند، تعريفى صحيح و جامع
مانند اين تعريف ما نيافتيم.
بيان مراد
قوله: و عليه يصحّ ان يقال: ضمير در « عليه » به آنچه مرحوم مصنّف در معناى حروف ذكر نمود يعنى ربطى بودن آنها
راجع است.
قوله: و المؤلّفة للكلام الواحد: كلمه « المؤلّفة » بصيغه اسم فاعل مىباشد.