قوله: مزّجته: بصيغه
متكلّم وحده و ضمير مفعولى به « شرح » راجع است.
مؤلّف گويد:
شرح مزج بشرحى گويند كه تمام عبارات متن تشريح شده بطوريكه از انضمام
شرح با متن عبارتى اوضح و وافى بمقصود ماتن حاصل شود.
قوله: مهذّب المقاصد: كلمه « مهذّب » بصيغه اسم مفعول و آن بمعناى
خالى بودن كلام از امور اضافى و حشو مىباشد.
و مراد از « مقاصد » ، مطالب و مرادات مىباشد.
قوله: و واضح المسالك: كلمه « مسالك » جمع مسلك بمعناى طريق و راه
است.
قوله: يبيّن مراد ناظمها: ضمير فاعلى
در « يبيّن » به شرح لطيف
راجع بوده و ضمير در « ناظمها » به الفيّه
عود مىكند.
قوله: و يهدى الطّالب لها: ضمير در « يهدى » به شرح لطيف راجع بوده و ضمير
مؤنّث در « لها » به الفيّه
برمىگردد.
قوله: معالمها: جمع « معلم » بضمّ ميم و سكون عين و فتح
لام بمعناى علامت و نشانه است.
قوله: حاو للابحاث: كلمه « حاو بصيغه اسم
فاعل در اصل « حاوى » بود چون
ضمّه بر « ياء » ثقيل بود
حذف نموده و آنرا ساكن كردند، سپس بين ياء و تنوين التقاء ساكنين شد از اينرو
قاعده حذف را جارى كرده « ياء » را حذف نمودند، پس از آن تنوين تابع حركت قبل شده و بصورت كسر درآمد.
قوله: منها ريح التّحقيق تفوح: ضمير در « منها » به ابحاث راجع بوده و كلمه « ريح » اجوف واوى بوده بمعناى بوى و
باد و معانى ديگر نيز مىباشد.
و كلمه « تفوح » ، اجوف واوى
از دو باب آمده:
نصر، ينصر و ضرب، يضرب بمعناى منتشر شدن.
قوله: و جامع لكنت لم يسبقه اليها غيره من الشّروح: ضمير منصوبى در