responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 730

در دست داشت روى به عمر بن سعد و لشگر وى كرد و با حال گريه و چشم‌هاى اشگبار گفت :

شعر

چه كرده است و گناهش چه اين همه لشگر

يكى گرفته به كف تيغ و آن دگر خنجر

چه كرده است كه از وى تو منع آب كنى‌

چه كرده است كه بركشتنش شتاب كنى‌

آن گروه بى‌دين جوابش ندادند، پس وى شمشير خود را حواله پسر سعد كرد، ابن سعد ملعون خود را عقب كشيد و غلامان و پيادگان را برعليه او تحريض و ترغيب نمود، لشگريان براو هجوم آوردند و اطراف آن جوانمرد را گرفته با گرز و عمود و شمشير و نيزه و سنگ از پاى درآوردندش و به خاك هلاكتش انداختند، آن جوان در لحظات آخر حيات بوى روى به طرف امام عليه السّلام كرد عرضه داشت : اى پسر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله شاهد باش كه مرا به جرم محبت و عشق تو مى‌كشند، فرداى قيامت تو شفيع من باش .

حضرت با صدائى لرزان و ضعيف فرمود : طب نفسا فانّى شفيع لك عند اللّه آسوده‌خاطر باش نزد خدا شفاعت تو را خواهم نمود .

بارى آن نابكاران دور آن جوان را گرفتند و شهيدش كردند، همان طورى كه گفته شد هيچيك از سپاه عمر سعد متصدّى كشتن حضرت امام حسين عليه السّلام نشد بلكه هركدام كه اقدام مى‌كردند و به قصد قتل آن جناب نزديك حضرتش مى‌شدند بلافاصله وحشت‌زده به عقب برمى‌گشتند و تن به اين جنايت هولناك نمى‌دادند، همينكه ابن سعد نابكار اين انكار را از لشگر ديد از غضب برآشفت و به سپاه دشنام داد .

لشگر گفتند : چرا خود به اين كار اقدام نمى‌كنى و خون پسر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را به‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 730
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست