responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 521

و جمعيّت كثيرى را به درك نمى‌فرستادند و به شهادت نمى‌رسيدند اين نحو از نبرد ادامه داشت تا نافع بن هلال به مبارزت پرداخت و بهمان گونه كه اصحاب جنگيدند او نيز مصاف نمود و دليريها و شجاعتها از خود نشان داد و جمع بسيارى را كشت و به دار البوار فرستاد، عمرو بن حجاج زبيدى بعد از مشاهده اين همه رشادتها و دليريها و شجاعتها از اصحاب خامس آل عبا از پيمانى كه به آن ملتزم شده بودند منصرف شد لذا همان طورى كه مرحوم مفيد در ارشاد فرموده :

عمرو بن حجّاج فرياد كشيد و خطاب به لشگر گفت :

اى احمقهاى نادان، واى برشما آيا مى‌دانيد با چه اشخاصى مقاتله مى‌كنيد تا كى و تا چند خود را به چنگ شيران گرفتار مى‌كنيد، با شجاعان و نامداران اهل مصر مقاتله مى‌كنيد، با قومى جنگ مى‌كنيد كه از جان سيرند و تمنّاى مرگ مى‌كنند، بخدا سوگند اگر اين قوم تن به تن و يكان، يكان به ميدان ما درآيند برهمه غالب شوند، ديگر كسى مأذون نيست به مبارزت ايشان برود بلكه بايد بناى جنگ را به مغلوبه نهاد يعنى اگر يكى از آن قوم به مبارزت آمد شما برسر وى هجوم آوريد سنگ و چوب و عمود برسر وى بباريد .

عمر سعد برتدبير و رأى عمرو بن حجّاج تحسين و آفرين كرد، پس منادى در ميان لشگر ندا كرد كه احدى به مبارزات اين قوم نرود بلكه مغلوبه نمائيد، در اين وقت به قول طبرى و ديگران عطش براصحاب شاه تشنه‌لبان چنان غلبه كرده بود كه عنان صبر و اختيار از دستشان برده بود و چنان امام عليه السّلام افسرده و محزون شده بود كه از جان سير و از زندگى دلگير گشته بود پس آن وجود مقدس شمشير از نيام كشيد خواست به ميدان رود و آنقدر جنگ كند تا كشته شود يكمرتبه اصحاب و انصار و اعوان و برادران و برادرزادگان از هرطرف دويدند جلوگيرى كردند عرض نمودند :

اى نور ديده رسالت و اى خورشيد آسمان ولايت : قربان خاك پايت شما را چه‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 521
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست