responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 508

روى مركب ربودش و چنان او را به زمين كوبيد كه استخوانهايش خورد و نرم شد غريو از هردو لشگر برآمد، صف قتال بسته شد و احدى جرئت ميدانش را نكرد وهب چون چنان ديد هى برمركب زد و خود را به قلب لشگر رسانيد و از چپ و راست مى‌تاخت مرد و مركب را به نوك نيزه برخاك معركه مى‌انداخت تا نيزه‌اش خورد شد دست برد تيغ از نيام كشيد و با آن به لشگر حمله كرد .

فرد

بهرجا كه خود و سپر يافتى‌

بشمشير برّنده بشكافتى‌

چنان جنگ نمايانى كرد كه فلك با هزار ديده در ميدان‌دارى او خيره ماند و ملك با هزار زبان برتيغ‌گذارى وى آفرين خواند، بارى لشگر دشمن از جنگ با او به تنگ آمدند عمر سعد لعين برخود پيچيد و فرياد زد : اى زن‌صفت مردم از شمشير يك جوان نورسيده مى‌گريزيد؟ !

روئين‌تن كه نيست تا شمشير و تير بروى كارگر نباشد

فرد

ز هرسو بگيريد پيرامنش‌

بسوزيد با تير كين جوشنش‌

به يكباره انبوه لشگر چون مور و ملخ اطراف آن نوجوان را گرفتند با تيغ و تير و نيزه و پرتاب خشت او را از پاى درآوردند .

ابو مخنف مى‌گويد :

فوقعت به سبعون ضربة و طعنة و نبلة و جعلوه و جواده كالقنفذ من كثرة النّبل و السّهام .

هفتاد ضربت شمشير و طعن نيزه و زخم تير براو وارد آمد و آن نوجوان و اسبش از بسيارى تير همچون خارپشت پر درآوردند .

فرد

تن مرد و مركب به تير درشت‌

يكى شد عقاب و يكى خارپشت‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 508
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست