نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 6 صفحه : 128
درباره آن بحث مىكنيم لكن قبلا ببينيم چه نسبتى بين معناى لغوى و
اصطلاحى تعارض است.
«تعارض» لغتا از كلمه «عرض» گرفته شده و
عرض بهمعناى اظهار و آشكار كردن است، «تعارضا» يعنى: او خودش
را به اين آشكار و اظهار نمود و آن ديگرى هم خود را به او اظهار نمود. اما اينكه
اصوليين تعارض را بهمعناى «تنافى» گرفتهاند در
حقيقت، نقل مباين به مباين نمودهاند يعنى: لفظى كه براى «عرض» و تظاهر، وضع
شده بود در «تنافى» استعمال كردهاند به عبارت واضحتر: كلمه «تعارض» بر اثر كثرت استعمال- در «تنافى»وضع تعيّنى
پيدا كرده است [1].
معناى اصطلاحى تعارض
شيخ اعظم قدّس سرّه در كتاب رسائل، تعارض را چنين تعريف كردهاند:
ان التعارض تنافى «مدلولى» الدليلين على
وجه التناقض او التضاد و كيف كان فلا يتحقق الا بعد اتحاد الموضوع و الا لم يمتنع
اجتماعهما ... [2].
تعارض، بنا بر تعريف مذكور، از اوصاف مداليل دليلين است و قوامش به
مدلولين مىباشد.
مصنف قدّس سرّه از تعريف مشهور و مذكور عدول نموده و آن را چنين
تعريف كردهاند:
التعارض هو تنافى «الدليلين» او الادلة بحسب الدلالة و مقام الاثبات على وجه التناقض
[1]استعمال ابتدائى آن، مجازى و شايد علاقه آنهم «مشابهت» بوده- در تنافى كأنّ يكى خود را بر ديگرى ظاهر و غالب مىنمايد و
آن را نفى مىكند و آن ديگرى هم به همين ترتيب.