نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 3 صفحه : 552
تذكّر: بدون مقدّمات حكمت نمىتوان گفت كلام مولا اطلاق دارد زيرا:
1با عدم تحقّق مقدّمه
اوّل، مولا در مقام اهمال يا اجمال است لذا نمىتوان گفت كلام او اطلاق دارد.
2اگر مقدّمه دوّم منتفى
باشد [1]،
معنايش
اين است كه قرينه برخلاف، محقّق است.
در اين صورت بيان به وسيله قرينه اظهار شده به عبارت ديگر: فرض، اين
است كه مولا فرموده «اعتق الرّقبة الموصوفة بالايمان» كه در اين صورت هم
نمىتوان گفت كلام او داراى اطلاق است.
3مقدّمه سوّم حكمت،
نبودن قدر متيقّن در مقام تخاطب است كه انتفاء مقدّمه سوّم، وجود قدر متيقّن در
مقام تخاطب است لذا مىگوئيم اگر قدر متيقّن در مقام تخاطب، محقّق و تمام مراد
مولا هم، همان قدر متيقّن باشد او اخلال به غرض ننموده و نمىتوان گفت شما در مقام
بيان بوديد و چيزى را اظهار ننموديد «فانّ الفرض انّه بصدد بيان تمامه و قد بيّنه لا بصدد
بيان انّه تمامه كى اخلّ ببيانه فافهم».
نكته: گاهى متكلّم در مقام بيان «تمام المراد» مىباشد در اين صورت، قدر متيقّن در
مقام تخاطب «تمام المراد» است و وجودش مانع انعقاد اطلاق است. اما
گاهى نه، او در مقام بيان توصيف مىباشد و درصدد است بگويد: «القدر المتيقّن تمام مرادى» در اين صورت، قدر متيقّن
در مقام تخاطب اثرى ندارد.
به عبارت ديگر: گاهى متكلّم درصدد است بين قدر متيقّن و «تمام
المراد»
ايجاد رابطه و بيان نمايد در اين صورت مىگوئيم او چنين رابطهاى ايجاد نكرده و
نگفته «القدر المتيقّن تمام مرادى»، گاهى نه، هدفش اين است كه
«تمام المراد» را بيان كند، وجود قدر
[1]مقدمه دوم، اين بود كه مولا قرينهاى برخلاف اطلاق بيان
نكرده باشد.
نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 3 صفحه : 552