نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 3 صفحه : 486
و منه قد انقدح الحال فيما اذا لم يكن بين ما دلّ على العموم و ما
له المفهوم ذاك الارتباط و الاتّصال، و أنّه لا بدّ أن يعامل مع كلّ منهما معاملة
المجمل لو لم يكن في البين أظهر، و الا فهو المعوّل [1]، و القرينة على التّصرّف في الآخر بما
لا يخالفه بحسب العمل(1).
بود، در اين صورت، دلالت وضعى، مقدّم است زيرا قيد و شرطى ندارد-
بخلاف ديگرى كه از طريق مقدّمات حكمت، ثابت شده.
(1)ب: گاهى عام و
قضيّهاى كه مفهوم دارد در دو كلامى واقع شدهاند كه هيچگونه ارتباطى به يكديگر
ندارند به عبارت ديگر: عام در يك كلام مستقل و قضيّه مفهوميّه در كلام ديگر واقع
شده به نحوى كه هركدام بخواهند قرينه بر تصرّف در ديگرى، عنوان قرينه منفصله دارد-
نه متّصله.
سؤال: حكم فرض مذكور چيست؟
جواب: حكمش مانند فرض قبل است الا اينكه در فرض قبل، اجمال واقعى
تحقّق پيدا مىكرد و حقيقتا مردّد بوديم كه ظهور در كدام طرف تحقّق دارد امّا بر
اين فرض، حكم اجمال، مترتّب مىشود نه اجمال حقيقى [2] چون بالاخره مولا مطلبى را فرضا چند روز قبل بيان كرده و يك
قضيّه مفهومدار هم امروز بيان نموده و جمع بين آن دو، ممكن نيست لذا همان مسأله
قبل، مطرح مىشود كه: اگر دلالت هر دو «بالوضع» باشد، هيچكدام بر ديگرى ترجيحى ندارد مگر اينكه
احدهما «اظهر» باشد [3] و همچنين اگر
و ربما يشكل فيه: بان التصرف فى المفهوم لا يمكن الا بالتصرف فى
المنطوق اذ هو تبع للمنطوق.
و اجاب عنه الاستاد: بانه لا يلزم التصرف فى المنطوق على وجه يلزم
التجوز فيه، لانه فى مقام الارادة الجدية: اقول: ... مشكينى رحمه اللّه. ر. ك:
كفاية الاصول محشى به حاشيه مشكينى قدّس سرّه 1/ 364.
[2]زيرا هر كلامى «فى نفسه» ظهور دارد و ظهورش مستقرّ است
چون استقرار ظهور، تابع اين نيست كه در آينده هم قرينه منفصله، محقق نشود- قرائن
منفصله در اصل ظهور كلام مدخليت ندارد.
[3]چنانچه احدهما «اظهر» باشد بر همان تكيه مىشود و اظهر،
قرينه منفصلى مىشود كه در
نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 3 صفحه : 486