نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 3 صفحه : 329
و أمّا اذا كانت بحسبها قيدا للموضوع مثل «سر
من
البصرة الى الكوفة» فحالها حال الوصف في عدم الدّلالة و ان كان تحديده بها بملاحظة
حكمه، و تعلّق الطّلب به، و قضيّته ليس الا عدم الحكم فيها الا بالمغيّا، من دون
دلالة لها أصلا على انتفاء سنخه عن غيره، لعدم ثبوت وضع لذلك، و عدم قرينة ملازمة
لها و لو غالبا دلّت على اختصاص الحكم به. و فائدة التّحديد بها كسائر أنحاء التّقييد
غير منحصرة بافادته كما مرّ في الوصف(1).
استمرار دارد «الى العلم بحصول النّجاسة و القذارة».
سؤال: آيا قضاياى غائيّهاى كه غايت، قيد حكم است، دلالت بر مفهوم
دارد يا نه؟
جواب: آرى! علّتش هم اين است كه عرف از اين قبيل قضايا استفاده
مىكند كه فرضا حكم به حلّيّت تا حدّ علم به حرمت تحقّق دارد و هنگامى كه علم به
حرمت حاصل شد، حلّيّت منتفى مىشود پس انتفاء حلّيّت را از اشتمال قضيّه بر غايت
استفاده مىكنيم «و هذا هو المفهوم».
خلاصه: انسباق عرفى از قضايائى كه غايت، قيد حكم باشد، اين است كه
داراى مفهوم هستند.
(1)- ب: گاهى غايت، قيد موضوع- و مانند قضيّه وصفيّه-
هست مثل اينكه بگوئيد: «سر من البصرة الى الكوفة» يا «السّير المتّصف بكون مبدئه البصرة و منتهاه الكوفة
واجب» كه فرقى ميان آن دو تعبير نيست.
سؤال: آيا قضاياى غائيّهاى كه غايت، قيد موضوع هست، مفهوم دارد يا
نه؟
جواب: خير! قبلا گفتيم قضاياى وصفيّه هم مفهوم ندارد منتها نه از جهت
اينكه وصف، لغو است و هيچگونه مدخليّتى ندارد بلكه وصف، دخالت و تأثير دارد امّا
مدخليّتش به نحو علّيّت منحصره نيست بلكه فقط در ثبوت حكم، دخيل است امّا دلالت بر
«انتفاء عند الانتفاء» ندارد. در بحث فعلى هم كه غايت،
قيد موضوع مىباشد، به همان نحو است و كأنّ از ابتدا گفتهاند «السّير المتّصف بكون مبدئه البصرة و منتهاه الكوفة
نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 3 صفحه : 329