نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 3 صفحه : 316
و لا ينافي ذلك ما قيل: من أنّ الاصل في القيد أن يكون احترازيّا،
لانّ الاحترازيّة لا توجب الا تضييق دائرة موضوع الحكم في القضيّة، مثل ما اذا كان
بهذا الضّيق بلفظ واحد، فلا فرق أن يقال: جئني بانسان أو بحيوان ناطق(1).
فاقد مفهوم است.
مصنّف رحمه اللّه: محلّ نزاع در باب مفهوم در موردى است كه هيچگونه
قرينه نافيه يا مثبته نباشد و چنانچه قرينهاى مطرح باشد، از محلّ بحث، خارج است.
(1)دليلى بر ثبوت
مفهوم وصف نداريم امّا قائلين به مفهوم و همچنين منكرين آن، هركدام به وجوهى تمسّك
نمودهاند.
1دليل- يا وجه- اوّل بر
ثبوت مفهوم: قاعده و اصل اوّلى در قيود، اين است كه احترازى باشد مثلا اگر مولائى
فرمود اكرم رجلا «عالما»، قيد و صفت مذكور، عنوان احتراز از فرد غير عالم
دارد و حمل آن قيد بر توضيحى، غالبى يا جهات ديگر برخلاف ظاهر است پس با قبول اصل
مذكور در باب قيود، شما بايد ثبوت مفهوم را هم بپذيريد بنابراين، مفهوم «اكرم
رجلا
عالما»، اين است كه: لا يجب اكرام رجل غير عالم.
مصنّف رحمه اللّه: معناى احترازى بودن قيد، اين است كه قيد در موضوعيّت
موضوع- در تضييق دائره موضوع حكم- مدخليّت دارد يعنى: نمىتوان گفت وجود قيد،
كالعدم است مثلا وقتى مولا فرمود: «جئنى بحيوان ناطق» قيد ناطقيّت، دائره موضوع را تضييق
مىنمايد و گويا او از ابتدا به جاى جمله مذكور، چنين فرموده: «جئنى
بانسان»،
آيا جمله اخير، داراى مفهوم هست؟ خير!
در باب مفهوم به اصطلاح علمى، انتفاء سنخ حكم، مطرح است [1] نه مدخليّت قيد در
[1]در مورد مفهوم، سنخ حكم برداشته مىشود و در صددند بگويند:
فرضا عنوان «ناطق» در كلّى وجوب مدخليّت دارد نه وجوبى كه
از «جئنى» استفاده مىشود.
نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 3 صفحه : 316