نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 3 صفحه : 315
دليلى- مانند تبادر، تصريح اهل لغت يا امثال آن- برآن قائم نشده است.
آيا اگر قضيّه وصفيّه دلالت بر مفهوم نكند، مستلزم لغويّت وصف است؟
خير! معناى لغويّت، اين است كه بدون مفهوم اثرى نداشته باشد درحالىكه ممكن است آن
قضيّه و وصف در ثبوت حكم، مؤثّر باشد امّا تأثيرش به نحو علّيّت نباشد يا اگر به
نحو علّيّت هست به نحو انحصار نباشد.
آيا اگر تأثير آن به نحو علّيّت نباشد يا اگر به نحو علّيّت هم هست
به نحو انحصار نباشد، مستلزم لغويّت هست؟ خير!
آيا از طريق قرينه عامّهاى مانند مقدّمات حكمت به همان تقريبى كه در
بحث مفهوم شرط بيان كرديم، مىتوان قائل به ثبوت مفهوم وصف شد؟
خير! قضيّه شرطيّه از قضيّه وصفيّه، اقوا بود امّا مع ذلك ما آن
طريق- تمسّك به اطلاق و مقدّمات حكمت- را نپذيرفتيم.
تذكّر: اگر در يك يا چند مورد، بعضى از قضاياى وصفيّه به خاطر قرائن
خاصّهاى بر علّيّت منحصره دلالت نمود، معنا و لازمهاش اين نيست كه ما قائل به
ثبوت مفهوم شويم چون بحث ما در باب مفاهيم، كلّى هست نه موردى. به عبارت ديگر،
محلّ بحث، اين است كه اگر قضيّه وصفيّهاى مجرّد از قرينه خاصّه بود آيا دلالت بر
مفهوم دارد يا نه؟
قوله: «فلا وجه لجعله تفصيلا فى محلّ النّزاع و موردا
للنّقض و الابرام».
يادآورى: مرحوم علّامه قدّس سرّه در باب مفهوم وصف تفصيلى قائل
شدهاند كه: اگر قضيّه وصفيّه بر علّيّت منحصره دلالت كند، داراى مفهوم هست و الّا
خير. يعنى: اگر در موردى قرينهاى بود كه بر علّيّت [1] دلالت مىكرد
[2]، قضيّه وصفيّه مفهوم دارد و اگر قرينهاى نبود،