نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 3 صفحه : 156
مقدّمات حكمت هم يكى از قرائن اراده اطلاق است و نفس وقوع طبيعت در
حيّز نفى و نهى در قرينيّت بر اطلاق كفايت مىكند پس دلالت نهى و نفى، نياز به
مقدّمات حكمت ندارد.
تنظير: در دلالت لفظ كل و امثال [1] آن بر عموم- مانند كلّ رجل- نيازى به جريان مقدّمات حكمت در
متعلّق آنها نيست و نفس آن الفاظ دلالت دارند كه از متعلّق، عموم و اطلاق اراده
شده [2].
سؤال: اگر به كمك قرينهاى معلوم شد كه مقصود از «كلّ
رجل»،
«كلّ رجل عالم» هست، در اين صورت «مجاز»
تحقّق
پيدا كرده يا نه؟
جواب: استعمال مذكور، مستلزم تحقّق مجاز در لفظ «كل»
يا
«رجل» نمىباشد زيرا: «كل» براى «عموم ما يراد من المتعلّق» وضع شده و در ما نحن فيه
كلمه «كل» استعمال شده و از آن، عموم ما يراد من المتعلّق،
اراده شده زيرا لفظ مذكور، دلالت بر استيعاب افراد رجل عالم دارد.
امّا در لفظ «رجل» اگر خصوصيّت عالميّت از لفظ مذكور اراده
شود، استعمال مطلق در مقيّد- به قيد خصوصيّت- مجاز است امّا در محلّ بحث از «رجل»
نفس
طبيعت رجل اراده شده و براى خصوصيّت عالميّت، دال و قرينه ديگرى اقامه شده.
[2]يعنى: نيازى نيست كه ابتدا مقدمات حكمت را در مضاف اليه و
مدخول كلمه «كل» جارى نمود و اطلاق متعلّق را ثابت كرد
تا اينكه كلمه كل دلالت بر استيعاب افراد داشته باشد.
[3]لعله اشارة الى عدم تسليم ما ذكره بقوله «اللهم الا ان يقال ... الخ» او الى الاشكال فى الحاق النفى و النهى بلفظ «كل». ر. ك: منتهى الدراية 3/ 211.
نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 3 صفحه : 156