نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 256
و يمكن حلّ الإشكال بأنّ انحصار
مفهوم عامّ بفرد- كما في المقام- لا يوجب أن يكون وضع اللفظ بإزاء الفرد دون العامّ،
و إلا لما وقع الخلاف فيما وضع له لفظ الجلالة، مع أنّ الواجب موضوع للمفهوم العامّ،
مع انحصاره فيه تبارك و تعالى(1).
عاشورائى كه قتل سالار شهيدان در آن اتّفاق افتاده در سال شصت و يك هجرى بوده امّا
بعدا كه ما به روز عاشورا عنوان مقتل الحسين (عليه السّلام) مىدهيم آن ذات- زمان-
باقى نيست زيرا زمان، منقضى مىشود همانطور كه مبدأ، انقضاء پيدا مىكند و اگر نفس
زمان منقضى شده و ذاتى براى شما باقى نمانده، چگونه متلبّس به مبدأ و منقضى عنه المبدأ
تصوّر مىكنيد به عبارت ديگر وقتى ذاتى نباشد چگونه مىتوانيد بحث كنيد كه آن وصف،
حقيقت در خصوص متلبّس به مبدأ- فى الحال- هست يا اينكه حقيقت در اعم از متلبّس و منقضى
است- موصوفى نداريم تا بحث كنيم كه وصفش حقيقت در چيست-
خلاصه اشكال: در بحث مشتق بايد ذات در حال انقضاء،
باقى باشد ولى در مورد اسم زمان، ذات- زمان- منقضى مىشود علاوه بر اينكه مبدأ منقضى
مىشود و اگر زمان منقضى شد، ديگر ذاتى نداريم تا آن را حفظ كنيم و بگوئيم آن ذات ديروز
كذا بوده و امروز كذا هست لذا دخول اسم زمان در بحث مشتق، محلّ اشكال واقع شده.
(1)- جواب: از شما مىپذيريم كه در مورد اسم زمان
منقضى عنه المبدأ تصوّر نمىشود، چون ذات- زمان- باقى نيست تا انقضى عنه المبدأ تصوّر
شود امّا لازمه اشكال شما اين نيست كه اسم زمان را از محلّ بحث، خارج نمائيم. ممكن
است اسم زمان براى اعمّ از منقضى و متلبّس، وضع شده باشد منتها نسبت به آن، منقضى عنه
المبدأ تصوّر نمىشود.
نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 256