responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 634

خويى، ابوالقاسم، مصباح الاصول، ج 3، ص 351.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص 422.

صدر، محمد باقر، بحوث فى علم الاصول، ج 7، ص 166.

صدر، محمد باقر، المعالم الجديدة للاصول، ص 145.

نائينى، محمد حسين، اجود التقريرات، ج 1، ص 166.

ولايى، عيسى، فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول، ص 293.

قرينه مجاز

ر.ك: قرينه صارفه

قرينه مخصصه

ر.ك: قرينه معيّنه

قرينه معيّنه

قرينه تعيين كننده يكى از چند معناى مشترك لفظى

قرينه معينه، مقابل قرينه صارفه بوده و عبارت است از قرينه اى كه همراه مشترك لفظى آورده مى شود و سبب مى گردد كه فقط در يكى از معانى آن ظهور پيدا كند; يعنى باعث تعين آن معنا از ميان معانى ديگر مى گردد; براى مثال، در عبارت: «رأيت عينا باكية»، عين، مشترك لفظى ميان چند معنا از جمله چشم، چشمه، طلا و غيره است، اما قرينه «باكية» سبب مى شود كه فقط معناى چشم از آن اراده شود، زيرا گريه از مختصات چشم است.

رشتى، حبيب الله بن محمد على، بدايع الافكار، ص 93.

رشاد، محمد، اصول فقه، ص 16.

جعفرى لنگرودى، محمد جعفر، ترمينولوژى حقوق، ص 543.

قرينه مقاليه

ر.ك: قرينه لفظى

قرينه مقامى

ر.ك: قرينه غير لفظى

قرينه منفصل

شىء منفصل از كلام، دلالت كننده بر مراد جدّى متكلّم

قرينه منفصل، قرينه اى است كه به كلام (ذوالقرينه) متصل نبوده و كلام مستقلى به حساب مى آيد از ملحقات كلام اول محسوب نمى گردد; بنابراين، هرگاه كلامى بيان شود، سپس در كلام ديگر قرينه اى به كار رود كه مفهوم كلام اول را روشن نمايد، به كلام دوم، قرينه منفصل مى گويند، مثل آن كه مولا بگويد: «اكرم كل فقير» و بعد از مدتى بگويد: «لا تكرم الفساق من الفقرا»; جمله دوم به عنوان قرينه منفصل براى جمله اول است و بيان مى كند كه مراد جدى متكلم از اول، اكرام فقيرهاى عادل بوده است.

نكته اول:

قرينه متصل جلوى انعقاد ظهور ذوالقرينه را در معنايى كه مراد جدى متكلم نيست، مى گيرد; به خلاف قرينه منفصل كه جلوى اصل ظهور كلام قبلى (ذوالقرينه) را نمى گيرد، بلكه مانع از حجيت ظهور آن گرديده و بر آن مقدم مى شود، چون قرينه بر ذوالقرينه مقدم است.

نكته دوم:

ادراكات نظرى عقل به منزله قرينه منفصل براى كلام است.

صدر، محمد باقر، دروس فى علم الاصول، ج 1، ص 106.

صدر، محمد باقر، المعالم الجديدة للاصول، ص 145.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص 422.

خويى، ابوالقاسم، مصباح الاصول، ج 3، ص 351.

ولايى، عيسى، فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول، ص 293.

قرينه نوعى

قرينه مورد استناد در عموم موارد

قرينه نوعى، مقابل قرينه شخصى بوده و عبارت است از قرينه اى كه در همه جا مى توان از آن بهره برد و نوع عقلا آن را به كار مى گيرند و به مورد يا شخص خاصى ناظر نيست، مانند: مقدمات حكمت كه قرينه عام و نوعى است; يعنى هر جا اين قرينه باشد، كلام، اطلاق دارد، و نيز مانند: «خاص» كه قرينه نوعى براى تقييد عام است.

صدر، محمد باقر، بحوث فى علم الاصول، ج 7، ص 165.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص 421.

قرينه وجودى

تعيين مراد جدّى متكلم از طريق ذكر قيد يا كلامى خاص

قرينه وجودى، مقابل قرينه عدمى بوده، و به قرينه اى گفته مى شود كه در كلام در قالب يك امر وجودى مانند: قيد يا جمله يا حكم عقل و يا اوضاع و احوال خاص، به دست مى آيد; به خلاف قرينه عدمى كه از راه نياوردن قيد و يا كلامى از سخن گوينده به دست مى آيد و مراد او را روشن مى نمايد; مانند: «رأيت عينا باكية» كه كلمه «باكية» قرينه وجودى است بر اين كه مراد از كلمه «عين»، چشم است.

خمينى، مصطفى، تحريرات فى الاصول، ج 2، ص 581.

قصد اجمالى

نيّت انجام عملِ معلوم به اجمال

قصد اجمالى، يعنى نيت انجام عمل در جايى كه عملى بر عهده مكلف گذاشته شده، ولى نوع آن عمل براى او به تفصيل معلوم نيست، مثل اين كه مى داند نماز واجبى بر عهده او است، اما بين ظهر و عصر بودن آن، مردد است; در اين جا مكلف به قصد عنوانى كه در واقع بر او واجب شده است چهار ركعت نماز مى خواند.

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 634
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست