responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 480

المرأة و العبد و قد حكى هذا فى المنية عن بعض فقال و رجح بعضهم بالذكورة و الحرية قياسا على الشهادة و قال شيخنا فى (النهاية) لا بأس به، انتهى. قلت عزى هذا فى (النهاية) الى قوم»[1]

يكى از مرجحات غير منصوص، ذكوريت راوى است. كسانى كه ذكوريت راوى را از مرجحات غير منصوص مى دانند، اين مسئله را به باب شهادات قياس نموده اند.


[1]مجاهد، محمد بن على، مفاتيح الاصول، ص 691

 

ذى المقدمه

شىء متوقف بر شىء ديگر به حسب وجود

ذى المقدمه، در لغت به چيزى گفته مى شود كه داراى مقدمه باشد و در اصطلاح، عبارت است از چيزى كه وجود آن متوقف بر وجود مقدمه بوده و بين وجود آن و وجود مقدمه، تغاير (هر چند اعتبارى) است; به بيان ديگر، ذى المقدمه چيزى است كه بين آن و چيز ديگر (مقدمه) رابطه مقدميت وجود داشته باشد; يعنى تحقق آن به تحقق مقدمه وابسته باشد.

نيز ر.ك: مقدمه.

ولايى، عيسى، فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول، ص 336.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 2، ص 134.

حكيم، محمد سعيد، المحكم فى اصول الفقه، ج 2، ص 235.

خمينى، روح الله، مناهج الوصول الى علم الاصول، ج 1، ص 356.

عراقى، ضياء الدين، مقالات الاصول، ص 290.

جزايرى، محمدجعفر، منتهى الدراية فى توضيح الكفاية، ج 2، ص 300.

اصفهانى، محمد تقى بن عبد الرحيم، هداية المسترشدين فى شرح معالم الدين، ص 192.

آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ص 156.

«ر»

رافعيت

اعتبار رافع بودن چيزى براى مأمورٌ به

رافعيت، از اقسام احكام وضعى، و به معناى اعتبار رافع بودن چيزى براى مأمورٌ به است، و به چيزى رافع گفته مى شود كه مقتضى را از بين مى برد، مانند: حايض شدن بعد از آغاز وقت نماز، كه رافع وجوب نماز است.

بنابراين، رافع هميشه بعد از وجود مقتضى معنا پيدا مى كند، زيرا قابليت بقاى مقتضى را از بين مى برد، خواه رافعيت آن شرعى باشد، مثل: «حرج» و «ضرر» و خواه عقلى مثل: «تعذر و محال بودن كارى و يا عدم قدرت مكلف بر انجام دو امر متزاحم».

نائينى، محمد حسين، اجود التقريرات، ج 2، ص 170.

خويى، ابوالقاسم، مصباح الاصول، ج 2، ص 257.

حكيم، محمد سعيد، المحكم فى اصول الفقه، ج 1، ص 75.

همان، ج 4، ص 290.

كوثرانى، محمود، الاستصحاب فى الشريعة الاسلامية، ص (168-167).

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 5، ص 318 و 320.

راوى

روايت كننده حديث از معصوم(عليه السلام) با سلسله سند

راوى، در لغت به معناى روايت كننده و كسى است كه خبر يا حديث يا حكايتى را از ديگرى روايت مى كند.

نزد محدثان، راوى كسى است كه حديث را با سلسله سند از معصوم(عليه السلام) نقل مى كند.

در كتاب «كشاف اصطلاحات الفنون» آمده است:

«و الراوى عند المحدثين ناقل الحديث بالاسناد»[1]

نكته:

شرايط راوى نزد علماى شيعه عبارت است از:

1. بلوغ و عقل; بنابراين، خبر ديوانه و غير بالغ مورد قبول نيست;

2. اسلام; بنابراين، خبر غير مسلمان حجت نيست;

3. ايمان; به معناى امامى مذهب بودن راوى;

4. عدالت; به معناى ملكه پرهيز از كباير و عدم اصرار بر صغاير;

5. ضبط; به اين معنا كه راوى كمتر سهو و اشتباه داشته باشد، نه اين كه از سهو و نسيان مبرا باشد[2]

به اعتبار وجود يا عدم وجود برخى از اين شرايط، حديث به صفاتى هم چون «صحيح»، «حَسَن»، «موثّق» و «ضعيف» متّصف مى شود.


[1]تهانوى، محمد اعلى بن على، كشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، ج 1، ص 27 و 607

[2]صاحب معالم، حسن بن زين الدين، معالم الدين و ملاذ المجتهدين، ص 199

راه هاى استنباط علت حكم

ر.ك: مسالك علت

راه هاى شناخت حقيقت

ر.ك: علايم حقيقت

رتبه اصول فقه

بحث از جايگاه علم اصول فقه ميان علوم اسلامى

منظور از رتبه اصول فقه، جايگاه و موقعيتى است كه علم اصول فقه در ميان ساير علوم رايج در حوزه هاى علمى دارد. از آن جايى كه اصول فقه علمى است كه قواعد آن در استنباط احكام شرعى مورد استفاده قرار مى گيرد و بحث از احكام شرعى در فقه مطرح مى گردد، اين علم، مقدمه علم فقه به حساب آمده و رتبه و شرافت علم فقه، از آن بالاتر است[1] و از آن جا كه فهم اصول فقه، متوقف بر دانستن منطق، ادبيات عرب و كليات علم درايه و رجال است، رتبه آن، از اين علوم بالاتر است.


[1]صاحب معالم، حسن بن زين الدين، معالم الدين و ملاذ المجتهدين، ص 28

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 480
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست