responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 390

نكته:

حال نطق و حال اسناد غالبا يكى است و در خارج تطابق دارند.

خويى، ابوالقاسم، محاضرات فى اصول الفقه، ج 1، ص 240.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 62.

آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ج 1، ص 62.

شيرازى، محمد، الاصول، ج 1، ص 124.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص (130-129).

فاضل لنكرانى، محمد، سيرى كامل در اصول فقه، ج 2، ص (581-579).

حتى

حرف جرّ و عطف، براى دلالت بر غايت

حتى، از ادات غايت بوده و به صورت حرف جر و يا حرف عطف به كار مى رود و هر دو در اين كه ما بعدشان غايت براى ما قبل آنها است، اشتراك دارند.

اين بحث كه آيا غايت در مغيا داخل است يا نه، فقط درباره «حتى جاره» مطرح است، مثل: «كُل السمكة حتى رأسها» و درباره «حتّى عاطفه» اين بحث جا ندارد، زيرا معناى «عطف» اين است كه هر حكمى كه براى ما قبل «حتّى» است براى ما بعد آن نيز ثابت است، مثل: «مات الناس حتى الانبيا» كه به اين معنا است كه پيامبران نيز هم چون ساير مردم سرانجام خواهند مرد.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص 267.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 126.

حجت (اصول)

ر.ك: ادله

حجت (لغت)

وسيله پيروزى بر مخالف در استدلال

حجت، در لغت عبارت است از هر آن چه كه صلاحيت دارد در استدلال بر ضد خصم به آن تمسك و به وسيله آن عليه ديگرى احتجاج شود به بيان ديگر، هر آن چيزى كه سبب غلبه و پيروزى بر خصم گردد، در لغت حجت ناميده مى شود.

برخى از اصولى ها حجيت در باب قطع و ظن را به معناى لغوى آن گرفته و برخى ديگر آن را نپذيرفته اند.

نكته:

حجت يا باعث ابطال استدلال خصم و اسكات محكوم شدن و سكوت او و يا باعث پذيرش عذرِ دارنده حجت و معذوريت او مى شود.

سبحانى تبريزى، جعفر، المحصول فى علم الاصول، ج 3، ص 21.

سبحانى تبريزى، جعفر، الموجز فى اصول الفقه، ص 245.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 2، ص 18.

محمدى، على، شرح رسائل، ج 2،1، ص 13.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 3، ص (15-14).

صدر، محمد باقر، بحوث فى علم الاصول، ج 4، ص 27.

حجت (منطق

حدّ وسط در قياس منطقى، يا مجموع قضاياى كاشفِ يك مجهول تصديقى

حجت در منطق به دو معنا به كار رفته است:

1. مجموع قضاياى معلوم و مرتبطى كه به منظور رسيدن به نتيجه مطلوب، با نظم و چينش خاصى در كنار هم گذاشته مى شود، مانند: «العالم متغير، و كل متغير حادث، فالعالم حادث».

به بيان ديگر، حجت عبارت است از آن دسته از معلومات تصديقى كه ذهن انسان آنها را به كار مى گيرد تا به كمك آنها به يك مجهول تصديقى دست يابد، و فرقى نمى كند كه در قالب قياس باشد يا استقرا و يا تمثيل.

در اصول فقه اين معناى حجت مورد نظر نيست.

[2]حجت به معناى حد وسط در قياس منطقى است; براى نمونه، در مثال بالا كلمه «متغير» حد وسط و علت اثبات اكبر براى اصغر است

برخى مانند مرحوم «شيخ انصارى» حجت در اصول را به اين معنا گرفته اند1 اما اين نظر اعتراض ساير اصولى ها را در پى داشته است[2]


[1]انصارى، مرتضى بن محمد امين، فرائد الاصول، ج 1، ص 4

2. سبحانى تبريزى، جعفر، الموجز فى اصول الفقه، ص (246-245).

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 2، ص 18.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 3، ص (16-15).

حجت اقتضايى

ر.ك: ادله شأنى

حجت شأنى

ر.ك: ادله شأنى

حجت شرعى

ر.ك: ادله شرعى

حجت عقلايى

ر.ك: اماره عقلايى

حجت عقلى

ر.ك: عقل (دليل)

حجت فعلى

ر.ك: ادله فعلى

حجت لبّى

ر.ك: ادله لُبّى

حجت لفظى

ر.ك: ادله لفظى

حجت نقلى

ر.ك: ادله شرعى

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 390
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست