responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 182

در جمله «رأيت اسدا يرمى».

آذرى قمى، احمد، تحقيق الاصول المفيدة فى اصول الفقه، ج 1، ص 168.

ابواسحاق شيرازى، ابراهيم بن على، اللمع فى اصول الفقه، ص 59.

مؤمن، محمد، تسديد الاصول، ج 1، ص 44.

مشكينى، على، اصطلاحات الاصول، ص 118.

استعلا

اظهار بزرگى در مقام طلب چيزى

استعلا به معناى اظهار علو و بزرگى در مقام طلب چيزى با بلند كردن صدا و يا حالت بزرگى به خود گرفتن مى باشد; به بيان ديگر، استعلا، مقابل علو (بزرگى و رفعت مقام واقعى) مى باشد و به حالتى گفته مى شود كه شخص هنگام امر كردن و طلب چيزى، به خود مى گيرد و از موضع بالا و برتر با مأمور سخن مى گويد، حتى اگر در واقع، مقام مأمور بالاتر از مقام او باشد; بنابراين شخص مستعلى، ممكن است در واقع نيز عالى رتبه باشد و ممكن است داراى مقام عالى نباشد.

اصولى ها در اين مسئله كه آيا در ماده امر به معناى طلب، علو و استعلا معتبر است يا نه، اختلاف دارند:

1. گروهى، مانند مرحوم «آخوند خراسانى»، وجود علو را به تنهايى شرط مى دانند، هر چند كه شخص عالى در مقام طلب، تواضع نمايد;[1]

2. برخى، مانند مرحوم «امام خمينى»، وجود علو و استعلا، هر دو، را شرط مى دانند;[2]

3. بعضى، وجود استعلا را به تنهايى كافى مى دانند;[3]

4. برخى ديگر، مانند مرحوم «بروجردى»، وجود هيچ يك را شرط نمى دانند;[4]

5. عده اى، وجود يكى از آن دو را كافى مى دانند[5]


[1]آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ص 83

[2]خمينى، روح الله، مناهج الوصول الى علم الاصول، ج 1، ص 239

[3]حيدرى، على نقى، اصول الاستنباط، ص 77

5 و 4. سبحانى تبريزى، جعفر، الموجز فى اصول الفقه، ص 51.

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 1، ص 405.

فخر رازى، محمد بن عمر، المحصول فى علم اصول الفقه، ج 2، ص 30.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 68.

عراقى، ضياء الدين، مقالات الاصول، ج 1، ص 207.

شيرازى، محمد، الاصول، ج 2، ص 10.

استعمال

ر.ك: استعمال الفاظ

استعمالات متشرعه

ر.ك: استعمال متشرعه

استعمال اعلامى

ر.ك: استعمال افهامى

استعمال افهامى

استعمال لفظ به قصد خبر دادن از امر موجود

استعمال افهامى، مقابل استعمال ايجادى است و به معناى استعمال لفظ به صورت اعلام و خبر دادن از معناى امرى كه در ذهن يا در خارج (نفس الامر) موجود است به قصد فهماندن آن به مخاطب مى باشد; يعنى متكلم با اين استعمال قصد دارد معنا و مفهومى را كه قبلا موجود بوده به مخاطب بفهماند تا وى آن را تصور يا تصديق نمايد، مانند اين كه شخصى پس از حفظ قرآن كريم، به دوستش كه از اين موضوع اطلاعى ندارد بگويد: من قرآن را حفظ كردم.

بنابراين، استعمال افهامى، به تصورى و تصديقى تقسيم مى شود.

بروجردى، حسين، نهاية الاصول، ص 24.

استعمال افهامى تصديقى

استعمال لفظ به قصد فهماندن نسبت تامه

در مواردى كه استعمال، افهامى است و متكلم قصد دارد از معناى موجود در نفس الامر، اخبار نمايد و آن را به مخاطب بفهماند، اگر معنايى كه در نظر متكلم است ربطى و غير مستقل باشد، دو فرض متصور است:

1. در صورتى كه معناى ربطى، از نوع معانى حروف يا از نوع نسب اضافى ناقصه باشد، استعمال افهامى، تصورى است;

[2]در صورتى كه معناى ربطى، از نوع نسبت تامه، مانند: نسبت تامه ميان فاعل و فعل يا نسبت تامه ميان مبتدا و خبر، باشد كه هيئت جمله بر اين معناى ربطى دلالت مى كند، به آن استعمال افهامى تصديقى مى گويند. بنابراين، استعمال افهام تصديقى به استعمالى گفته مى شود كه متكلم در آن، قصد افهام نسبت تامه را به شنونده دارد تا او به آن پى برده و وقوع آن را تصديق نمايد

بروجردى، حسين، نهاية الاصول، ص 25.

استعمال افهامى تصورى

استعمال لفظ به قصد فهماندن معانى فاقد نسبت تامه

معنايى را كه گوينده قصد تفهميم آن را به مخاطب دارد، يا معناى اسمى و مفهوم مستقل است مانند: «الرجل» و «الضرب»، يا معناى ربطى و غير مستقل (مفهوم اندكاكى) است كه همان معانى حروف و نسب اضافى و ايقاعى مى باشد.

اگر گوينده قصد فهماندن معناى اسمى يا معانى حروف يا نسب اضافى غير تام را داشته باشد تا متكلم اين معانى را در ذهن خود تصور نمايد، به آن استعمال افهامى تصورى

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 182
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست