responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 181

خويى، ابوالقاسم، مصباح الاصول، ج 3، ص 29.

روحانى، محمد، منتقى الاصول، ج 6، ص 20.

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 5، ص 211.

استصحاب مؤمِّن

استصحاب مفيدِ سقوط تكليف

استصحاب مؤمّن، استصحابى است كه مؤداى آن ترخيص (اذن) در ترك تكليف است; يعنى نتيجه اجراى آن، سقوط تكليف است و از آنجا كه در صورت كشف خلاف مؤداى آن با واقع، شخص از عقاب ايمن مى ماند، آن را استصحاب مؤمّن مى نامند; براى مثال، شخصى علم پيدا مى كند كه يكى از دو ظرفى كه قبلا هر دو پاك بود، نجس شده است; حال اگر در هر يك از دو ظرف، استصحاب طهارت سابق را جارى نمايد (در صورت امكان جريان)، نتيجه آن، ترخيص در نوشيدن هر دو ظرف است.

ايروانى، باقر، الحلقة الثالثة فى اسلوبها الثانى، ج 3، ص (213-207).

استصحاب وارونه

ر.ك: استصحاب قهقرى

استصحاب وجود

ر.ك: استصحاب وجودى

استصحاب وجود محمولى

استصحابِ اصل وجود يك چيز

استصحاب وجود محمولى، مقابل استصحاب عدم محمولى است و به استصحابى گفته مى شود كه مستصحب آن اصل وجود چيزى به نحو كان تامه مى باشد; به بيان ديگر، استصحاب اصل وجود چيزى را استصحاب وجود محمولى گويند، مانند: استصحاب وجود انسان، يا استصحاب قرشى بودن (بدون لحاظ وصف قرشى بودن نسبت به زنى معين، بلكه استصحاب اصل قرشى بودن به نحو مفاد كان تامه)[1] اما اگر قرشى بودن زن معينى، كه صفتى از صفات آن زن است، استصحاب شود، آن را استصحاب وجود نعتى گويند.


[1]خويى، ابوالقاسم، محاضرات فى اصول الفقه، ج 5، ص 217

جزايرى، محمدجعفر، منتهى الدراية فى توضيح الكفاية، ج 7، ص 217.

زنجانى، ميرزاباقر، تحرير الاصول، ص 245.

استصحاب وجود نعتى

استصحاب يكى از اوصاف شىء خاص

استصحاب وجود نعتى، مقابل استصحاب عدم نعتى است و به استصحابى گفته مى شود كه مستصحب آن، وجود صفتى از صفات شىء خاص مى باشد.

به بيان ديگر، استصحاب وجود شىء به نحو كان ناقصه را استصحاب وجود نعتى گويند، مانند: استصحاب عدالت زيد، يا استصحاب كريت آب و يا استصحاب قرشى بودن زنى معيّن[1]


[1]خويى، ابوالقاسم، محاضرات فى اصول الفقه، ج 5، ص 217

زنجانى، ميرزاباقر، تحرير الاصول، ص 245.

استصحاب وجودى

حكم به بقاى وجود يك شىء

استصحاب وجودى، مقابل استصحاب عدمى و به معناى استصحاب وجود چيزى است كه در گذشته مسلّم بوده و اكنون در آن ترديد شده است، مانند: استصحاب حيات شخص غايب، يا استصحاب وجود وضوى سابق; به بيان ديگر، در استصحاب وجودى، مستصحب، امرى وجودى است; به خلاف استصحاب عدمى كه مستصحب آن، امرى عدمى است.

در كتاب «فرائد الاصول» آمده است:

«... ان المستصحب قد يكون أمرا وجوديا، كوجوب شىء او طهارة شىء او رطوبة ثوب او نحو ذلك...»[1]

در استصحاب وجودى، لازم است مستصحب، وجود خارجى و يا اعتبارى داشته باشد.


[1]انصارى، مرتضى بن محمد امين، فرائد الاصول، ج 2، ص 549

نائينى، محمد حسين، فوائد الاصول، ج 4، ص 458.

طباطبايى قمى، تقى، آراؤنا فى اصول الفقه، ج 3، ص 38.

عراقى، ضياء الدين، نهاية الافكار، ج 4، جزء 1، ص 27.

حيدرى، على نقى، اصول الاستنباط، ص 268.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 2، ص 256.

مشكينى، على، اصطلاحات الاصول، ص 34.

صدر، محمد باقر، بحوث فى علم الاصول، ج 6، ص 196.

خمينى، مصطفى، تحريرات فى الاصول، ج 3، ص 786.

حكيم، محمد سعيد، المحكم فى اصول الفقه، ج 5، ص 263.

استصلاح

ر.ك: مصالح مرسله ظنّى

استعاره

استعمال لفظ در معناى مجازى، به علاقه مشابهت

استعاره، مقابل مجاز مرسل بوده و عبارت است از استعمال لفظ در معناى غير حقيقى به كمك قرينه، به دليل علاقه مشابهت.

توضيح:

استعمال لفظ در معناى غير حقيقى كه به كمك قرينه صورت مى گيرد، به مناسبت و علاقه نياز دارد، كه اين علاقه گاهى «علاقه مشابهت» ميان معناى حقيقى و مجازى است; در چنين موردى، مجاز را «استعاره» مى گويند، مانند: استعمال لفظ اسد در معناى انسان شجاع، به علت مشابهت بين آن دو،

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 181
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست