responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 137

مدخول خود دلالت مى نمايد، مانند: همزه استفهام در «أ زيد قائم»; به بيان ديگر، الفاظى است كه براى افاده استفهام، وضع شده است، مانند: «همزه، هل، ما، مَن، ايّ، كم و كيف».

نكته اول:

غير از كلمه «هل» كه فقط براى استفهام به كار مى رود، بقيه كلمات براى معانى ديگر هم استفاده مى شود.

نكته دوم:

در علم اصول، بحث ادوات استفهام در زير عنوان جمله هاى انشايى مطرح مى شود.

صدر، محمد باقر، بحوث فى علم الاصول، ج 1، ص 296.

سجادى، جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج 1، ص 178.

تهانوى، محمد اعلى بن على، كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج 2، ص 1155.

ادوات حصر و استثنا

الفاظ دلالت كننده بر محصور كردن يك چيز به چيز ديگر

حصر به معناى محصور كردن است. در زبان عربى، اسباب و الفاظى براى افاده معناى حصر وجود دارد كه به آنها ادوات حصر گفته مى شود، از قبيل: «انّما و الاّ»; براى مثال، انما در «انّما الاعمال بالنيّات» افاده حصر مى نمايد.

از آن جا كه ادوات حصر متفاوت بوده و هر كدام احكام مخصوص به خود دارد و در همه حالات، مفيد حصر نمى باشد، اصوليون هر يك را جداگانه مطرح نموده اند.

استثنا به معناى خارج كردن چيزى از حكم مذكور در كلام مى باشد، به گونه اى كه اگر اين اخراج نبود، حكم مذكور شامل آن چيز مى شد. به اسباب و الفاظى كه از آنها براى افاده استثنا استفاده مى شود ادوات استثنا مى گويند، مانند: حاشا، خَلا، ما خَلا، اِلاّ، ما لم يكن، لايكون، عَدا، ما عَدا، سوى، ما سوى، غير، و ليس.

عمده از ميان اين الفاظ، لفظ «اِلاّ» است كه در همه ابواب استثنا مى آيد.

مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 1، ص 127.

آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ص 249.

شيرازى، محمد، الاصول، ج 5، ص 11.

سبزوارى، عبدالاعلى، تهذيب الاصول، ج 1، ص 117.

خويى، ابوالقاسم، محاضرات فى اصول الفقه، ج 5، ص 140.

جرجانى، محمد بن على، كتاب التعريفات، ص 10.

عجم، رفيق، موسوعة مصطلحات اصول الفقه عند المسلمين، ج 1، ص (104-101).

ادوات خطاب

حروف يا هيئت هاى دلالت كننده بر خطاب

ادوات خطاب، به حروف يا هيئت هايى مى گويند كه بر خطاب دلالت دارد. حروف مانند: ياى ندا و كاف خطاب كه در اول كلام مى آيد، مثل: «يا ايها الذين».

و هيئت ها، مثل: هيئت امر (مانند: «قوموا»; «صوموا») و هيئت نهى (مانند: «لا تضرب»; «لا تشرب الخمر»).

نائينى، محمد حسين، فوائد الاصول، ج 1، ص 548.

عراقى، ضياء الدين، مقالات الاصول، ص 459.

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 2، ص 134.

ادوات شرط

حروف دلالت كننده بر تعليق يك جمله بر جمله ديگر

شرط يا تعليق، يعنى جمله اى را بر جمله ديگر معلق و مشروط كردن، و اين كار به وسيله ابزارهايى صورت مى گيرد كه به آنها ادوات شرط مى گويند و عبارت است از: إن، لو، اذا، لمّا و مانند آن.

در دستور زبان عربى، معمولا به حروف، ادات مى گويند، زيرا آلت ربط كلمات مى باشند. و نزد اهل نظر، به روابط در قضايا و موضوعات و محمولات، ادات گفته مى شود.

به هر حال، در منشأ استفاده تعليق اختلاف نظر وجود دارد; برخى همانند مرحوم «محقق اصفهانى» مى گويند از هيئت، تعليق استفاده مى شود; ولى مشهور معتقدند تعليق به واسطه ادوات صورت مى پذيرد.

نائينى، محمد حسين، اجود التقريرات، ج 1، ص 415.

علامه حلى، حسن بن يوسف، مبادى الوصول الى علم الاصول، ص 137.

زهيرالمالكى، محمد ابوالنور، اصول الفقه، ج 2، ص 109.

خمينى، مصطفى، تحريرات فى الاصول، ج 2، ص 369.

صدر، محمد باقر، المعالم الجديدة للاصول، ص 138.

سجادى، جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج 1، ص 117.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص 229.

ادوات طلب

الفاظ و هيئت هاى دلالت كننده بر طلب

ادوات طلب، به الفاظ وهيئت هايى گفته مى شود كه بر طلب دلالت مى كند، مانند: ماده طلب، هيئت هاى امر، هيئت هاى نهى، ادوات استفهام.

در كتاب «كفاية الاصول» آمده است:

«ان الطلب الذى يكون هو معنى الامر ليس هو الطلب الحقيقى الذى يكون طلبا بالحمل الشائع الصناعى،... بل طلبا انشائيا سواء انشأ بصيغة افعل، او بمادة الطلب، او بمادة الامر، او بغيرها»[1]


[1]آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ص 84

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 1، ص (420-415).

تهانوى، محمد اعلى بن على، كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج 2، ص 900 و 1360.

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 137
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست