به الفاظ و
هئيت هاى خاصى
كه بر عموم
دلالت مى كند،
ادوات عموم مى
گويند، مانند:
«كل»، «جميع»، «نكره
در سياق نفى» و مانند
آنها.
ادوات عموم
به لحاظ نوع
عموم، به
ادوات عموم بدلى
وادوات عموم
شمولى تقسيم
مى شود. هم
چنين، اين
ادوات به لحاظ
مصاديق عبارت
است از: جمع محلّى
به لام، جمع
مضاف، جمع
منكّر، كل،
مفرد محلّى به
لام، نكره در
سياق اثبات،
نكره در سياق
نفى، نكره در
سياق شرط، و
نكره در سياق
استفهام.
صدر، محمد
باقر، دروس فى
علم الاصول، ج
1، ص 244.
صدر، محمد
باقر،
المعالم
الجديدة
للاصول، ص 136.
آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 253.
علامه حلى،
حسن بن يوسف،
مبادى الوصول
الى علم
الاصول، ص 120.
محقق حلى،
جعفر بن حسن،
معارج
الاصول، ص 81.
مشكينى،
على، تحرير
المعالم، ص (101-99).
مظفر، محمد
رضا، اصول
الفقه، ج 1، ص 140.
نائينى،
محمد حسين،
اجود
التقريرات، ج
1، ص 441 و 451.
خويى،
ابوالقاسم،
محاضرات فى
اصول الفقه، ج
5، ص 153.
ادوات
عموم بدلى
الفاظ و
هيئت هاى
دلالت كننده
بر شمول افراد
به صورت على
البدَل
به هيئت ها و
الفاظى كه بر
عموم بدلى
دلالت مى كند،
ادوات عموم
بدلى مى
گويند، مثل:
كلمه «اى» و هر
چه كه به
معناى آن است.
در كتاب
«تحرير
المعالم» آمده
است:
«للعام
عند اهل هذا
الفن اقسام
كثيرة، منها
العام البدلى
و هو اللفظ
الدال على
شمول الافراد
بنحو البدل
كقولك: اكرم
ايّ رجل شئت،
سافر ايّ يوم
اردت»[1]
الفاظ و
هيئت هاى
دلالت كننده
بر شمول همه
افراد به صورت
مستقل
الفاظ و
هيئت هايى كه
بر عموم شمولى
دلالت دارد،
ادوات عموم
شمولى ناميده
مى شود; به
بيان ديگر، هر
لفظى كه يك
باره شامل
تمامى مصاديق
عام شود به
صورتى كه مفيد
استغراق باشد
و موجب تعلق
حكم به تك تك
افراد عموم به
صورت استقلال
گردد، از
ادوات عموم
شمولى شمرده
مى شود; مانند:
«اكرم كل عالم»
كه در آن لفظ
«كل» از ادوات
عموم شمولى است،
زيرا مفيد
شمول حكم نسبت
به هر عالمى
به صورت
استغراق است،
به گونه اى كه
به تعداد
افراد عالم،
اطاعت و
عصيان، تحقق
پذير مى باشد.
مشكينى،
على، تحرير
المعالم، ص 99.
نائينى،
محمد حسين،
اجود
التقريرات، ج
1، ص 441 و 451.
ادوات
غايت
الفاظ
دلالت كننده
بر نهايت حكم
يا فعل مذكور
در قضيه
ادوات غايت
عبارت است از
الفاظ و
ادواتى چون: «حتى»
و «الى» كه بر
غايت دلالت مى
كند; براى
مثال، «الى» در
جمله «سرت من
البصرة الى
الكوفة» از
ادوات غايت
است و در اين
جمله، كوفه
غايت و نهايت سير
مى باشد.
نكته:
بحثى كه در
مفهوم غايت
وجود دارد اين
است كه آيا
جمله غايى بر
مفهوم دلالت دارد
يا نه. برخى
معتقدند بهتر
است عنوان بحث
اين گونه مطرح
شود كه آيا
ادات غايت بر
مفهوم دلالت
مى كند يا نه،
چون مفهوم،
بنا بر فرض ثبوت
آن، مدلول
ادات غايت
است[1]
از آن جاكه
اين الفاظ
براى معناى
شيوع و سريان
وضع نشده است،
حمل آنها بر
اطلاق در جايى
است كه يا
قرينه اى خاص -
لفظى يا مقامى
- بر شيوع و
سريان دلالت
داشته باشد يا
اين كه از راه
استناد به
مقدمات حكمت،
دلالت آنها بر
شيوع و اطلاق
احراز گردد[1]