يكى از آن دو دختر گفت: اى پدر اين مرد را به خدمت خود اجير كن، چرا
كه بهترين كسى است كه به خدمت بر مىگزينى:
هم تواناست و هم امين.
شعيب گفت: (اى موسى) من اراده آن دارم كه يكى از اين دو دخترم را به
نكاح تو در آورم، بر اين مهر كه هشت سال در خدمت من باشى و اگر آن را به ده سال
پايان دادى به ميل و اختيار خودت است، ولى من نمىخواهم بر تو سخت بگيرم، كه اگر
خدا بخواهد، مرا از درستكاران خواهى يافت.