responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قواعد فقهيه نویسنده : بجنوردى، سيد محمد    جلد : 2  صفحه : 26

به اين مكاتبه استدلال كرده‌اند كه مراد امام (ع) اين است كه با فوت موجر اجاره باطل مى‌شود «آن اجاره براى وارث است» يعنى اجاره را به وارث مى‌دهند و اجاره را به نسبت زمان باقى مانده از ده سال، كه مدت تعيين شده از اصل اجاره است و آن را امضا كرده‌اند به وارث مى‌دهند. اصل اجاره‌اى كه به آن زن پرداخت مى‌كنند به نسبت مدتى است كه سپرى شده و نسبت به مدتى كه باقى مانده پرداختى صورت نمى‌گيرد.

صورت ديگر اينكه مراد از اجاره اين است كه اجاره نسبت به آنچه بعد از مرگ زن باقى مانده فسخ مى‌شود و اين كار نسبت به زمان باقى مانده از ده سال به دست وارث است كه آنها با اجارۀ جديد مثل اجاره زن و با همان كيفيت آن را اجاره دهند و يا اينكه آن را اجاره ندهند و منظور سخن امام (ع) «اگر آن وقت نرسيده است» مى‌باشد يعنى وقتى تعيين شده و به صورت قسط اجاره پرداخت گرديده، پس بر ورثه مستأجر، دادن اجرت به مقدارى كه از آن زمان سپرى شده و استيفاء منفعت حاصل شده واجب است. زيرا اجاره نسبت به زمان حيات زن كه سپرى شده باطل نمى‌شود و زن استحقاق بهره بردن را داشته است. بنا بر اين بعد از مرگ او به ورثه‌اش مى‌رسد.

به عبارت ديگر، ورثه در همه شئونات اجاره قائم مقام مورثشان هستند. به همين دليل آنان در مقابل منفعتى كه مستأجر استيفاء كرده مستحق ارث مى‌باشند اما اين استحقاق بعد از مرگ زن براى آنان حاصل مى‌شود. و لكن اجرت در مقابل ملك به زمان مى‌باشد نه به اعتبار ارث از زن.

نام کتاب : قواعد فقهيه نویسنده : بجنوردى، سيد محمد    جلد : 2  صفحه : 26
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست