نام کتاب : قواعد فقهيه نویسنده : بجنوردى، سيد محمد جلد : 2 صفحه : 195
حال ما اگر آن صورتى را كه أسوأ حالا است در بين اين صور، جواب دهيم،
تكليف بقيه هم مشخص مىشود و آن صورت دوم است. يعنى آن صورتى كه انگيزهاى براى
فاعل نيست براى اتيان فعل، و فقط با انگيزۀ اجرت، متحقق مىشود.
يعنى امر الهى، داعويت ندارد، اگر اجرتى هم نباشد. حال بايد ديد كه
آيا عنوان امتثال و اطاعت، بر اين فعلى كه به اين نحو آورده شده، صدق مىكند يا
نه؟ مبحثى در اصول وجود دارد كه آيا خود اوامر، باعثيت و محركيت دارند؟ بايد گفت
اوامر باعثيت و محركيت تكوينى ندارند؛ زيرا اگر اينگونه بود، هرگز فرد عاصى در روى
زمين وجود نداشت، و به محض بودن امر، ديگر بنده نمىتوانست آن را انجام ندهد.
حتى تصور امر الهى هم محركيت ندارد. يعنى وقتى خود امر محركيت نداشته
باشد تصورش به طريق اولى محركيت ندارد.[1]
حال بايد ديد آنچه باعث حركت به سوى عمل مىشود چيست؟ يا آنچه معتبر
است در نفس انگيزه براى ايجاد متعلق امر، مواردى است مثل خوف الهى و رجاء و طمع به
اجر الهى، كه باعثى است براى اطاعت او، يا اينكه حتى اين امور هم باعث محركيت نيست
و عمل خالصانه و بدون هيچ شريكى، فقط براى خدا امتثال مىشود.
و در اين مورد بايد دانست كه اطاعت و امتثال از ديدگاه عقل چيست؟
بدرستى كه امتثال و اطاعت عقلى، چيزى نيست جزء اتيان مأمور به، به داعى
انگيزۀ الهى، و اتيان عمل به داعى جلب رضاى الهى كه در منطقۀ عقل
ممتثل و مطيع همين است. و در اعمال عبادى، خلوص لازم است يعنى رضاى الهى را در نظر
گرفتن، نه غير.