نام کتاب : منطق نوين مشتمل بر اللمعات المشرقيه فى الفنون المنطقيه نویسنده : الملا صدرا جلد : 1 صفحه : 566
از قياس در آن است كه حكم استقرائى متكى بر حكم فردى و شخصى يا جزئى
اضافى ميباشد در صورتيكه اساس حكم قياسى سرايت دادن حكم كلى به اصناف و انواع
مادون است كه مصاديق آن كلى هستند بنابراين نسبت مابين اوسط با موضوع مطلوب در
استقراء بعكس قياس است يعنى اگر موضوع مطلوب از اوسط اخص بوده باشد مورد تشكيل
قياس است و اگر اوسط مشمول موضوع مطلوب باشد مورد استقراء ميباشد.
با در نظر گرفتن اين مقدمه معلوم است كه اگر محل اوسط را با موضوع
مطلوب مبادله نمايند عنوان آنها نيز تغيير يافته و استقراء بدل بقياس يا عكس آن
خواهد شد و تبديل استقراء بقياس يا بعكس از اين طريق ممكن است.
مثال: اگر بگوئيم: هر انسانى و هراسبى و هرپرندهاى حيوان است، و
هرحيوانى فك اسفل خود را ميجنباند، نتيجه ميدهد كه اينها همگى فك اسفل ميجنبانند
اين دليل بصورت قياس درآمده است ليكن قطعى نبودن حكم بواسطه خللى است كه در كبرى
موجود است اين قياسرا ميتوانيم به استقراء تبديل نموده و بگوئيم: هر حيوانى يا
انسان و يا اسب و يا پرنده است و همگى فك اسفل ميجنبانند در اينصورت خلل مربوط به
صغراى دليل است[1].
حل دو اشكال مهم
(875/ 2) در اينمورد دو اشكال پيش مىآيد (اول) از جهت