نام کتاب : منطق نوين مشتمل بر اللمعات المشرقيه فى الفنون المنطقيه نویسنده : الملا صدرا جلد : 1 صفحه : 325
پيدا نخواهد نمود. بنابراين امكان اخص در مقابل ضرورتهاى ذاتيه و
وصفيه و وقتيه ميباشد.
لفظ امكان براى اين معنى از دو معنى قبل شايستهتر است، زيرا از
هرگونه ضرورتى خالى ميباشد.
امكان اخص هرچند با ضرورت بشرط المحمول برخورد پيدا ميكند ليكن اين
برخورد بحسب فرد و مصداق ماهيت است و از جهت خود ماهيت اينگونه ضرورت هم در مورد
امكان اخص يافت نميشود.
براى امكان اخص به نويسندگى انسان مثل زدهاند. زيرا نويسندگى در
هيچحال و هيچ زمانى براى طبيعت انسان رجحان وجود پيدا نميكند.
(دوم) امكان استقبالى
(380)امكان استقبالى ملاحظه ثبوت محمول براى موضوع در آينده است
با سلب همه ضرورتها. اينگونه امكان از نوع قبل بسلب ضرورت نزديكتر است، زيرا امكان
اخص در وجود با ضرورت بشرط محمول برخورد ميكند ليكن وقتى ثبوت محمول را در آينده
بسنجيم هنوز وجود پيدا نكرده تا از جهت وجود فعلى اندكى هم ضرورت يافته باشد.
(سوم) امكان استعدادى
(381)آمادگى چيزى را براى آنكه چيز ديگر شده و يا صفت كمالى را
بخود بهپذيرد. امكان استعدادى گويند و هرگاه چيزى آمادگى داشته باشد كه چيز ديگر
شده و يا صفت كمالى برايش حاصل گردد آنرا ممكن به امكان استعدادى نامند. مثل اينكه
دانه ممكن
نام کتاب : منطق نوين مشتمل بر اللمعات المشرقيه فى الفنون المنطقيه نویسنده : الملا صدرا جلد : 1 صفحه : 325