نام کتاب : منطق نوين مشتمل بر اللمعات المشرقيه فى الفنون المنطقيه نویسنده : الملا صدرا جلد : 1 صفحه : 324
(374)باين جهت قدماء جهت قضيه را تنها دو قسم دانسته و گفتهاند:
هرچيزى يا وجودش ممكن و يا ممتنع است. و ماده قضايا پيش آنان منحصر در امكان و
امتناع ميبود.
(375)ديگران به قسم
سومى توجه يافتند كه وجود و عدمش هيچيك ممتنع نبوده و آن امكان خاص است.
(376)امكان خاص يعنى
سلب امتناع از طرف وجود و هم از طرف عدم. زيرا هردو سلب بر اين قسم از ممكن صادق
است.
(377)اسم ممكن را
بهمين معنى اخير اختصاص دادهاند. زيرا هيچگونه ضرورت وجود يا ضرورت عدم بر آن
صادق نبوده، استحقاق اين قسم باينكه ممكن ناميده شود از قسم سابق بيشتر است. و به
اعتبار اينكه خواص به آن توجه يافتهاند قيد خاص را بر آن افزودهاند.
معانى ديگر امكان
(378)علاوه بر امكان عام و امكان خاص معانى ديگرى نيز براى امكان
يافت ميشود و لفظ امكان در هرموردى بيكى از آن معانى بكار ميرود كه اينك بدانها
اشاره ميشود:
(اول) امكان اخص
(379)هرگاه محمولى نسبت بموضوع خود هيچيك از ضرورتها را نداشته
باشد ممكن اخص ناميده ميشود.
در قضيه ممكنه به امكان اخص علاوه بر آنكه ثبوت محمول بحسب ذات براى
موضوع ممتنع نبوده و عدمش نيز امتناع ندارد. بحسب وصف و وقت نيز برايش ضرورى نبوده
و در هيچ زمان و هيچ حالى ضرورت
نام کتاب : منطق نوين مشتمل بر اللمعات المشرقيه فى الفنون المنطقيه نویسنده : الملا صدرا جلد : 1 صفحه : 324