پس اگر در فنا و محو باقى ماند و به بقاء و صحو برنگردد، مستغرق در
عين جمع و محجوب به حق از خلق خواهد بود، به جهت آنكه فانى است، و فانى را وسعت
هيچ چيز باقى نمىباشد. چنانكه پيش از فنا به خلق از حق محجوب بود، به جهت تنگى
وعاى وجودى و استغراق و فنايش در بدن، پس همچنين در اين حالت بصرش از مشاهده جمال
حق و سبحات وجه آن حضرت به چيزى ديگر نمىافتد، و كثرت در شهودش مضمحل و تفصيل
محتجب مىگردد، و ذلك الفوز العظيم[1].
و بالاترين از اين مرتبه آن است كه به صحو رجوع نمايد و به تفصيل در
عين جمع نظر كند، و صدرش وسعت حقّ و خلق بهم رساند. و چنين كسى نشاطش به بهجت خودش
از همه كس بيشتر است، زيرا فرحش به حقّ و به هر چيز حاصل است، و هر چيز را كه
مشاهده مىكند حقّ را در آن مشاهده كرده است، و به حق هر چيزى را مىبيند و
مىشنود و مىچشد و مىبويد و طعم حقّ و رايحه حقّ را در هر چيز مىشنود، و طعم
حقّ را در هر چيز مىيابد، بر وجهى كه موجب كثرت نمىشود.
و محقّق طوسى در شرح مقامات العارفين مىگويد كه: «چونعارف
منقطع از نفس خود گرديد و به حق متّصل شد، هر قدرتى مستغرق در قدرت حق مىبيند كه متعلّق
است به جميع مقدورات، و هر علمى را مستغرق در علم حق مىبيند كه چيزى از آن مخفى
نيست، و هر اراده را مستغرق در اراده حق مىبيند كه چيزى از مرادات از آن ابا
نمىكند، بلكه هر وجودى و هر كمال وجودى را صادر از او و فايض از او مىبيند، و در
آن وقت حق بصرش مىشود كه به آن مىبيند، و سمعش مىشود كه به آن مىشنود، و قدرتش
مىشود كه به آن فعل مىكند، و علمش مىشود كه به آن مىداند، پس در آن حال عارف
متخلّق به اخلاق اللّه خواهد بود به حسب حقيقت».[2]اينك نمونههايى از عبارات «سهاصل» ملّا صدرا شيرازى درباره مسائل اخلاقى
مىآوريم:
[1] . صدر الدين شيرازى، شرح الهداية الأثيريّة، صص 205- 209-
مرآت الاكوان، ص 475.
[2] . صدر الدين شيرازى، شرح الهداية، ص 209- طوسى، شرح
الإشارات، ج 3، ص 389- مرآت الاكوان، ص 476.