در پيدا كردن راه خداى كه مسلوك روندگان و مسلك بينندگان است.
بدان كه آدمى اگر چه به جهت كثافت بدن از جنس بهايم و انعام است امّا
از ايشان ممتاز است بدان كه روح نفسانيش مستعدّ فيضان روح قدسى است، و اگر چه به
جهت لطافت نفس با ملائكه آسمانها مساهم است، امّا از ايشان بدين صفت ممتاز است كه
به هر طور مىتواند برآيد و به هر صورت مىشايد كه گرايد، و سير در مقامات و تطوّر
در اطوار ملكى و ملكوتى و معارج نفسانى و روحانى مىكند، و تخلّق به اخلاق الهى و
تعلّم اسماء ربّانى او را ممكن است كهوَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها
(بقره،
31).
و نيز انسان از جمله ممكنات مخصوص است بدان كه امتزاج حقيقت وى از دو
روح گشته، يكى روح حيوانى فانى و ديگرى روح ملكى باقى، و از اين جهت وى را هر زمان
خلقى و لبسى تازه و موتى و حياتى مجدّد مىباشد، و وى را ترقّى از منزلى به منزلى
دست مىدهد، و رحلت از مقامى به مقامى روى مىنمايد، و از نشأهاى به نشأهاى
تحوّل مىكند، تا وقتى كه به وسيله اين فناها از همه منازل و مقامات ملكى
درمىگذرد و شروع در منازل ملكوتى و سير در اسماء الهى و تخلّق به اخلاق اللّه
مىنمايد.
و همچنان كه آدمى را ممكن است كه به سبب ترقّى در علم و عمل و فنا و
بقا از درجه پستى به اعلى عليّين و اشرف مقامات و درجات ملائكه مقرّبين عروج
نمايد، هم ممكن است كه به واسطه پيروى نفس و هوا و به حسب جنبش طبيعت و هيولى از
اين مقام كه هست به ادنى منازل خسايس و اسفل سافلين گرايد و به منزل و مأواى دوابّ
و حشرات نزول نمايد و با شياطين و سباع و وحوش محشور گردد.
اكنون از اين محبس ظلمانى خلاصى يافتن و به مقام رفيع مرتفع رسيدن جز
به نور علم و قوّت عمل ميسّر نيست.
نردبان پايه به ز علم و عمل
نبود سوى آسمان ازل
و غرض از عمل تصفيه باطن است و تطهير قلب است، و غرض از علم تنوير و
تكميل و تصوير وى است به صور حقايق.