هم جدا نمىتوانند شد. و خلاص از ظلمات سه نوع اوّل به نور هدايت
مستفاد از شرع و عقل حاصل مىتواند شد.
و اوّل قوّهاى كه در نفس آدمى حادث مىگردد بهيمى است، و به اين سبب
در كودكى شهوت و شره بر او غالب مىباشد. و بعد از آن سبعى است كه موجب غلبه
معادات و مناقشه مىگردد، و بعد از آن خلق شيطانى است كه در مكر و حيله و خدعه
غالب مىگردد.
و اوّلا قوّه شهويّه و غضبيّه او را مىكشانند كه كياست را در طلب
دنيا و قضاء شهوت و غضب صرف نمايد، پس صفات كبر و عجب و افتخار و طلب علوّ در او
ظاهر مىشود، و بعد از آن عقل در او خلق مىشود و نور ايمان به عقل ظاهر مىگردد،
و جند عقل در نزد چهل سالگى كامل مىشود، و اصلش در اوّل بلوغ ظاهر مىشود.
و امّا جنود شيطان كه سه نوع اوّل بوده باشد پيش از بلوغ به سوى قلب
سبقت مىگيرند و بر آن مستولى مىشوند و به نفس الفت مىگيرند، و نفس در شهوات
آنها را متابعت مىكند. تا آنكه نور عقل وارد مىشود و قتال و تطارد در معركه قلب
برپا مىشود.
پس اگر عقل ضعيف باشد شيطان و لشكريانش بر قلب مستولى مىشوند و قلب
مقرّ آنها مىگردد، و انسان با ابليس و جنودش يار مىشود، و اگر عقل به نور علم و
ايمان قوى باشد تمامى قوى او را مسخّر مىشوند و در سلك ملائكه محشور مىشوند.[1]و براى قوّه عمليّه نيز چهار مرتبه است:
اوّل تهذيب ظاهر به استعمال نواميس الهيّه از قيام و صيام و غيرهما-
دوم تهذيب باطن از ملكات رديّه و اخلاق دنيّه. سوم تحلّى نفس به صور قدسيّه. چهارم
فناء آن از ذات خود و ملاحظه جمال ربّ الأرباب و جلال او.
و كيفيّت ترقّى نفس در اين مراتب، بر طبق آنچه فاضل شارح در شرح
هدايه مىگويد، آن است كه انسان در اوّل ولادت مثل باقى حيوانات است كه به غير اكل
و شرب چيزى را نمىشناسد، و بتدريج باقى صفات از شهوت و غضب و حرص و حسد و بخل و
غير اينها در او ظاهر مىگردد. و همه آنها نتايج احتجاب و بعد از معدن وجود و
صفات
[1] . صدر الدين شيرازى، الاسفار، ج 9، ص 93- مرآت الاكوان، ص
561.