نام کتاب : شرح بر زاد المسافر نویسنده : آشتیانی، جلال الدين جلد : 1 صفحه : 74
تعلق به كلى خارج شد؛ و از آن جايى كه عالم ماده، دار حركت است و بنا
بر حركت جوهرى هيچ امر ثابت، در عالم ماده تحقّق ندارد، بدن محشور در يوم نشور چه
بدنى خواهد بود؟ فرض آن است كه روح موجب تشخص و هذيّت بدن، علاقه خود را از بدن
قطع نموده است، لذا بدن، متلاشى شده است. و ذرات متفرق در عالم ماده نيز- به واسطه
تلبّس به صور ديگر و عدم جواز تعطيل در وجود و سكون ماده- معدوم شده است.
اگر بگوييم: ملاك تشخص انسان، نفس ناطقه اوست. و بدن، در آن به نحو
ابهام و لا بشرطيّت اخذ مىشود، كافى است كه ذراتى از عالم ماده، جمع شود و بدن
قرار گيرد و نفس به آن متعلق شود، اين امر- علاوه بر لزوم محذور تناسخ و تعلق دو
نفس به بدن واحد و از همه بالاتر رجوع نفس از مقام فعليت به قوه به خصوص بنابر
حركت جوهرى و عدم جواز تعلق نفس مجرد تام كلى بر بدن مادى- چه مرجّحى موجب لزوم
تعلق نفس مجرد امرى است بر بدن بيگانه و جدا از وجود نفس و مباين [1] با اصل وجود
نفس چه فرض آن است كه بدن مفروض، بوجه من الوجوه بدن واقعى اين نفس متعلق نيست مثل
اين است كه بگوييم: بدن متعلّق نفس در قيامت لازم نيست اصولا بدن انسان باشد، مثلا
بدن گاو يا حمارى هم بود اشكال ندارد [2]، چون اگر بدن خودش نباشد چه فرق است بين
ابدان ديگر از جهت تعلق نفس به آن.
نام کتاب : شرح بر زاد المسافر نویسنده : آشتیانی، جلال الدين جلد : 1 صفحه : 74