نام کتاب : شرح بر زاد المسافر نویسنده : آشتیانی، جلال الدين جلد : 1 صفحه : 69
حكماى طبيعى و ماديّون و دهريون، به نحو اطلاق منكر معادند؛ چون
حقيقت انسان، نزد آنان همين هيكل محسوس مادى است كه بقا ندارد و فناپذير است. اين
دسته از مردم به شرايع و مذاهب و اديان الهيه معتقد نيستند و به طور كلى غير از
محسوسات و ماديات، چيزى را قبول ندارند.
جمعى ديگر كه به مبدأ وجود معتقدند، چون در حقيقت انسان- كه آيا مادى
صرف است و به مجرد موت، فانى مىشود و يا در او جهت بقا كه همان تجرد از ماده
باشد، وجود دارد تا باقى باشد- شك دارند، در امر معاد نيز شاكّند.
قايلان به تناسخ نيز منكر معادند؛ چون نفوس را دائم التردد در ابدان دانند،
به شرحى كه در طى مباحث عالم مثال تقرير نموديم، و به عالمى ديگر كه ما آن را معاد
مىدانيم اعتقاد ندارند.
دلايل قوى بر بطلان تناسخ قائم است. و دليل ابطال تناسخ عود روح به
همين بدن دنيوى بعينه كه معاد عين مبتدأ باشد، را نيز باطل مىنمايد. و اعتقاد به
اين كه شرع، اين نوع از تناسخ را جايز مىداند- كما سيأتى- از سخايف آرا و عقايد
بشمار مىرود. قايلان به تجرد نفس و معتقدان به عود آن به بدن در يوم معاد، بدن
اخروى را به حسب صفات و آثار و اشكال و هيئات، عين بدن دنيوى نمىدانند، لذا جمع
كثيرى تصريح كردهاند كه بدن محشور، مثل بدن موجود در دار غرور است نه عين آن.
بايد اين اصل را نيز مسلم گرفت كه عود روح به بدن در همين عالم دنيا
تناسخ و عود آن به بدن در عالم بقا و آخرت، معاد و حشر است. آيات و اخبار نيز بر
مثليت دلالت دارند (... بِقادِرٍ
عَلى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ)[1]، بدن اخروى مانند بدن دنيوى از ماده بدن دنيوى مخلوق نيست بلكه از
منشآت نفس است به اذن حق و برخى از آيات ديگر نيز به اين معنا بىدلالت نيستند.