نام کتاب : شرح بر زاد المسافر نویسنده : آشتیانی، جلال الدين جلد : 1 صفحه : 68
بنابر آنچه بيان شد از باب وفا به وعد [1] و وعيد، عود انسان [2] و
رجوع او به زندگى بعد از موت، واجب و لازم است. و اين خود از مستقلات عقليه بشمار
مىرود. عقايد و آرا در باب معاد از اين قرار است:
اكثر متكلمان، به معاد جسمانى فقط معتقدند.
و اكثر محققان از حكما و فلاسفه (اوايل) به معاد روحانى معتقدند، چون
قوام انسان را به نفس ناطقه دانند و باقى، نفس و روح است. و بدن، فانى و معدوم
مىشود.
برخى از محققان حكما- اهل تحقيق از متألّهان حكما در ادوار اسلامى و
محققان از متكلمان- به هر دو معاد- جسمانى و روحانى- قايلند.
[1]. برخى گويند: وفا به وعد، لازم و واجب است و عقل مستقلا به
لزوم آن حكم مىنمايد و اما وفا به وعيد، واجب نيست و رحمت واسعه الهى شامل كليه
موجودات است. و اين، با خلود جمعى از عصات و كفار كه به طور دوام منشأ شرورند و
اساس ملكات مبدأ شرور و بنيان شقاوت، در نفوس آنان مستحكم شده و طبيعت ثانويه
گرديده است، منافات ندارد. و شدت و ضعف عذاب و بقا و دوام يا انقطاع عذاب، تابع
مبادى عذاب موجود در مكمن روح معذّب، است.
2. بايد به اين نكته نيز توجه كامل داشت كه عذاب كفار و عصات
و منغمران در دنيا- كه براى ابقاى سلطه خود بر ناس و تكميل شهوات نفسانى از هيچ
ظلم و جور و چه بسا جهت ابقاى خود اگر چه زمان قليل باشد، از كشتن و غارت و به خون
كشيدن كليه نفوس، ترديد هم به خود راه نمىدهند- از باب تشفى نيست. و در آخرت، علل
اتفاقيه نيز وجود ندارد و اين دنياست كه دار اتفاق است و در آخرت، هر مسبّبى بر
سبب خود مترتّب مىباشد[1]و
مبدأ عذاب، در باطن نفوس معذبين، راسخ و پايدار است. و وزش باد رحمت حق و نزول فيض
از مبدأ مطلق در نفوس خبيثه به عذاب و نقمت مبدل مىشود. و همين فيض وجودى در اهل
اطاعت و نفوس پاك و طاهر به رحمت مبدل گردد كه:
هر وجودى كز عدم بنمود سر
بر يكى زهر است بر ديگر، شكر
[1]شفاعت، از علل اتفاقى- نظير شفاعت در دار دنيا- بشمار
نمىرود. و بايد استحقاق شفاعت و مبدأ ظهور و بروز نور شفعا در باطن نفس انسانى
موجود باشد. اين نحو قابل قبول نيست كه انسان غوطهور در انواع موجبات بعد از حق،
مستحق شفاعت باشد. آنچه كه از شفاعت در اذهان عوام شيعه موجود است، موجب بلا اثر
نمودن تمام احكام آسمانى است.
نام کتاب : شرح بر زاد المسافر نویسنده : آشتیانی، جلال الدين جلد : 1 صفحه : 68